نام رمان : رمان یادبود آخرین مرقومه
نویسنده : вargozιdeн (ه.بینیاز)
ژانر : معمایی، فانتزی
سطح رمان : معمولی
ویراستاران : بدون ویراستاری
تعداد صفحات کتاب : 86
منبع تايپ رمان : انجمن نگاه دانلود
تعداد دانلود : 92
رمان یادبود آخرین مرقومه در مورد صندوقچه ای هست که بعد از مادربزرگ به دست نوهاش می افتد و او حالا با اسراری مواجه هست که برایش دردسر درست میکنند
یادبود آخرین مرقومه
خلاصه رمان :
صندوقچه ی قدیمی مادربزرگ همیشه مشغله فکریاش بوده؛ صندوقچهای که هیچگاه اجازهی دیدن محتویات آن را نداشت!
اما این صندوقچه با مرگ ناگهانی مادربزرگش و شوکی که به خانوادهاش وارد میشود
حال به دست او افتاده و با دیدن محتویات آن، چیزی که هیچگاه تصورش را هم نمیکرد،
با تشویش و نگرانی راهی یزد میشود به امید اینکه بتواند حقایق را آشکار کند!
با گیر کردن لبهی لباسش به شوفاژ، ایستاد و
با چشمان پر وحشتش خیرهی چشمان کاربنی او شد.
او خنجرش را که با الماسهای سرخ تزئین شده بود،
با حرکتی سریع از غلاف بیرون آورد که باعث ریختن موهای عـریـ*ـان قهوهایاش
بر روی شانهاش شد. زمزمهاش در اتاق پیچید:
-ساوین بانوی سوم گروه دیجور* ها، تو به دلیل کشتن یک انسان و بانو ماری،
مجازات تو به دستور سرورم هامون، مرگ هست.
و بعد خنجرش را بالا برد و در قلبش فرو کرد.
قسمتی از متن رمان یادبود آخرین مرقومه :
عکس های را داشت نگاه می کرد که نگاه خرماییاش به عکسی میخ شد.
مردمک چشمانش گرد شد و با دهانی که کمی باز شده بود به عکس نگاه کرد.
بی بی بود با صورتی جوان و همانند غنچه های تازه باز شده، همانطور شاداب و سرحال.
با کتی بلند و پر از نقش هایی زیبا و دوست داشتنی، همراه دامنی کوتاه، جوراب شلواری و کلاهی زیبا و حصیری که به موهای بازش زیبایی خاصی داده بود.
کلاه را به یاد داشت.
کلاهی که به گفته بیبی خیلی با ارزش بود...
حصیری و زرد رنگ بود و رمانی کلفت و صورتی، به دور آن پیچیده شده بود.
بی بی در عکس با لبخند به دور دست خیره شده بود؛ اما نکته مهم اینجا بود که مکانی که بی بی در آنجا ایستاده بود، کویر بود.
برای مونا باور نکردنی نبود.
آنجا یک کویر معمولی نبود، آنجا کویر کاراکال بود!
یادبود آخرین مرقومه
روایت زندگی دختری از تبار ایل ترک زبان بزرگ قشقایی که درخانوادهای اصیلزاده به دنیا آمده و باید طبق اصالت خانوادگیاش رفتار کند. سنتهایی که زندگی این دختر را
رمان از تجریش تا راه آهن قصه ی تضاد ها ی دو قشر از جامعه است که هر دو زیر سقف آسمان و در یک شهر زندگی می کنند اما میان آنها فاصله بسیار است.
رمان عطر بارون،بوی سیب حکایت دختری است که پس از یک جدایی در تلاش برای مبارزه با مشکلات هست
این رمان در مورد صندوقچه ای هست که بعد از مادربزرگ به دست نوهاش می افتد و او حالا با اسراری مواجه هست که برایش دردسر درست میکنند
پایان نامه مقدونی توصیف زندگی که بخاطر افکار افراد قدم به مسیر اشتباهی گذاشته میشود
رمان مینو سپنتا انگره رمانی است با ژانر تخیلی در مورد سرزمین ارواح و نجات یکی از شخصیت های رمان از این سرزمین است
پرسش و پاسخ، نظر