. [ نگاه دانلود ، مرجع دانلود رمان ] .

تبلیغات بهترین ها

رمان گلوله های شیطانی

انتشار توسط نگاه
۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۹

نام رمان : گلوله های شیطانی

نویسنده : صحرا آصلانیان

ژانر : عاشقانه،معمایی

سطح رمان : معمولی

ویراستاران : هیدیکا

تعداد صفحات کتاب : 162 پی دی اف

منبع تايپ رمان : انجمن نگاه دانلود

تعداد دانلود : 9,012

1/5 - (1 امتیاز)
مطالعه/دانلود کتاب
دانلود رمان گلوله های شیطانی
. [ نگاه دانلود ، مرجع دانلود رمان ] .

دانلود کتاب

خلاصه کتاب

رمان گلوله های شیطانی داستان مردی هست که برای انتقام پا پیش میگذارد و با معماها زیادی درگیر میشود که باعث گره های بیشتر زندگی خود میشود...

رمان گلوله های شیطانی داستان مردی هست که برای انتقام پا پیش میگذارد و با معماها زیادی درگیر میشود که باعث گره های بیشتر زندگی خود میشود…

رمان گلوله های شیطانی

رمان گلوله های شیطانی

خلاصه:

کیان، مردی سی‌ساله، زخم‌خورده از زندگی با اعتقاداتی خونین به دنبال انتقام از نُه ابلیس

سیاه‌دل خواهد رفت. از نظر او انسان‌ها مجموعه‌ای از اعداد بی‌نظم هستند که در اعماق

وجودش ریشه دوانده‌اند و سودای گـ ـناه را در گوشه‌گوشه‌ی افکارش می‌رقصانند؛ اما باز

آن شرور بی‌رحم بر تن سیاه شب می‌تازد، گنـاه می‌کند، آن‌گونه که گویند، گنـاه پس از

گنـاه و مرگ پس از مرگ به همراه دارد.

.

دل‌نوشته‌ی کیان، شخصیت اصلی این قصه‌ی تاریک

شب، کنار آن پنجره‌ی سرد، بهترین جای دنیاست برای آن‌که مچاله شوم در افکار تاریکم.

سرم را به تن قندیل بسته‌اش بچسبانم و زل بزنم به دوردست‌ها. فکر کنم به آنانی که

دوستشان داشتم، غرق شوم در خاطراتی آزاردهنده.
گاهی چشمانم خیس شود از حضور پررنگ یک خیال، یادم برود مقصدم کجاست.

.

قسمتی از متن رمان گلوله های شیطانی :

عصبی بودم، اون‌قدر زیاد که جوشش شعله‌های آتشین خشم رو درونم به‌خوبی حس می‌کردم، این ‌بار دیگه نه، دیگه نه.
با صدای زنی که باز‌شدن در رو اعلام می‌کرد چشم‌هام رو باز کردم. آهی کشیدم، قدم‌های آرومم رو به‌سمت اتاق هدایت کردم، فکر و ذهنم درگیر اتفاقات اخیر بودن و به‌هیچ‌وجه متوجه اطرافم نبودم.

برام مهم نبود کارمندها چی فکر می‌کنن، یه شکست عشقی تلخ، یه دعوای بچه‌گونه با شُرکا، یا حتی یه ورشکستگی بزرگ.
اون‌ها آزاد‌ بودن به هر فکری که براشون جذاب‌تره پرو‌بال بدن، برای من فقط دوباره دیدن پسرم اهمیّت داره.
بدون مکث دستگیره رو توی مشتم گرفتم و در رو باز کردم.

وارد اتاق شدم، دستی به گردنم کشیدم و کلافه سه‌تا از دکمه‌های پیراهنم رو باز کردم. این روزها عجیب نفس‌کشیدن برام سخت شده بود و من نمی‌فهمیدم

 

 

1/5 - (1 امتیاز)

پرسش و پاسخ، نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین کتابها

  • دانلود رمان زاده ایل قشقایی

    رمان زاده ایل قشقایی

    روایت زندگی دختری از تبار ایل ترک زبان بزرگ قشقایی که درخانواده‌ای اصیل‌زاده به دنیا آمده و باید طبق اصالت خانوادگی‌اش رفتار کند. سنت‌هایی که زندگی این دختر را

  • رمان از تجریش تا راه آهن

    رمان از تجریش تا راه آهن قصه ی تضاد ها ی دو قشر از جامعه است که هر دو زیر سقف آسمان و در یک شهر زندگی می کنند اما میان آنها فاصله بسیار است.

  • رمان عطر بارون، بوی سیب

    رمان عطر بارون، بوی سیب

    رمان عطر بارون،بوی سیب حکایت دختری است که پس از یک جدایی در تلاش برای مبارزه با مشکلات هست 

  • یادبود آخرین مرقومه

    رمان یادبود آخرین مرقومه

    این رمان در مورد صندوقچه ای هست که بعد از مادربزرگ به دست نوه‌اش می افتد و او حالا با اسراری مواجه هست که برایش دردسر درست میکنند

  • پایان‌نامه مقدونی

    داستان کوتاه پایان‌نامه مقدونی

    پایان نامه مقدونی توصیف زندگی که بخاطر افکار افراد قدم به مسیر اشتباهی گذاشته می‌شود

  • رمان مینو سپنتا انگره

    رمان مینو سپنتا انگره

    رمان مینو سپنتا انگره رمانی است با ژانر تخیلی در مورد سرزمین ارواح و نجات یکی از شخصیت های رمان از این سرزمین است

×

منوی سایت