. [ نگاه دانلود ، مرجع دانلود رمان ] .

تبلیغات بهترین ها

رمان نه دیگر نمی بخشم

انتشار توسط نگاه
۶ آذر ۱۳۹۴

نام رمان : نه دیگر نمی بخشم

نویسنده : نازنین آقایی

ژانر : عاشقانه ، اجتماعی

سطح رمان : معمولی

ویراستاران : بدون ویراستاری

تعداد صفحات کتاب : 770 صفحه پرنیان ، 181 صفحه پی دی اف

تعداد دانلود : 42,967

3.9/5 - (9 امتیاز)
مطالعه/دانلود کتاب
. [ نگاه دانلود ، مرجع دانلود رمان ] .

دانلود کتاب

خلاصه کتاب

داستانی پر از هیجان که دختر قصه میخواد خودش رو اثبات کنه و برای اینکار دست به کارهایی میزنه که همه رو درگیر ....

داستانی پر از هیجان که دختر قصه میخواد خودش رو اثبات کنه و برای اینکار دست به کارهایی میزنه که همه رو درگیر ….

 رمان نه دیگر نمی بخشم

رمان نه دیگر نمی بخشم

سخن نویسنده :
سلام به دوستانه عزیز و دوست داران کتاب و کتاب خوانی خوش حالم که مورد لطف شما قرار گرفتم تا اولین اثر من رو بخونید مسلما اولین اثر مظلوم ترین اثره ادم میشه چون اولین کاره منه نوییه و خوب تجربه ای هم تو این زمینه ندارم .ادب و ادبیات تازه کننده ی روح آدمیه و خوب من هم دست به قلم بردم تا روحم رو تازه کنم اما روح عجولم اون جور که میخواست داستان رو تموم نکرد بر اساس یه سری مشکلات این داستان با یک سری سر هم بندی های کلی تند تند جمع و جور شد و حتی فرصت باز بینی هم نداشت پس اگه غلطه املایی با تایپی ای دیدید به بزرگی خودتون ببخشید آدم وقتی خالقه یه داستان میشه گاهی کنترل شخصیت هاش از دستش در میره و مثل یک سری بچه های تخس و شیطون هر چی بهشون میگی آخه عزیزه من دلبنده من ،من این نقشه رو برای تو داشتم کار خودشون رو میکنن که میکنن .خوب زیادی حرف زدم شاید داستان به نظر خودتون تکراری بیاد من واقعا نمیدونستم با همچین موضوعی داستانی هم هست اما مطمئن باشید هر داستانی اتفاقات یا رویداد های متفاوتی رو تو خودش گنجونده موضوع مد نظره من یک سری معیارها داره که با معیارهای نویسنده های دیگه کاملا متفاوته من عاشق غافلگیری های ناگهانیم این آخر داستان یهو بفهمید هر آنچه که توی ذهنتون بوده غلطه .باز هم میگم اگه کمی و کاستی ای بود لطفا با نقد های سازندتون بهم اطلاع بدید خوشحال میشم با در نظر گرفتن خواسته های شما چیزی رو بنویسم که برای شما لذت بخش باشه .
با تشکر نازنین آقایی

.

مقدمه

من را شراره نام نهاده اند …

زیرا پدرم اعتقاد داشت با شراره های آتش وجودم در هنگام تولد زندگیش را به آتش کشیده ام …

من را شراره صدا زدند خواهر و برادری که مگسان دور شیرینی بودند و هرچه پدر میگفت گوش می نهادند

من شراره بودم و آنها برای خاموش کردن شعله های درونم با نفرت و آزارهایشان آبی می شدند بر روی آتش وجودم ….

حال مردی میگوید با شراره های عشق شعله کشیدم وجودش را

مردی که خود خاکسترم کرد و چیزی از من باقی نگذاشت

و حال همه میگویند آبدیسم

همان اسمی که مادرم برایم برگزید

مانند آب زلال و شفاف

همه میخواهد آبدیس بودنم را اما چگونه ؟

و من تازه میفهمم که از ابتدا قرار نبود شراره باشم

من از ابتدا آبدیس بودم زلال ،شفاف و گوارا

روحی روان همچو جویبار که هر نفرت و کینه ای را میگذشتم و در خود حل میکردم

حال نزد من آمده اید و میگویید اشتباه بود؟

حال پدرم نزد من آمده و برای عمر گذشته ام ،روح از هم گسسته ام ،تن به گل نشسته ام

عذر میخواهد و میگوید

اشتباه بود ….

نفرت از من اشتباه بود …

کینه از من اشتباه بود ….

و حال از من آبدیس بودن میخواهد

آبدیسی که میگذشت مانند رود

همان آبدیسی که خود روزی او را کشت

اما حال من همان شراره ای هستم

که از ابتدا در خیالشان بود

من شعله میکشم ،نابود میکنم ،آتش میزنم ،شراره میکشم

زندگی مردی که به ناحق از من انتقام گرفت

پدری که با سهل انگاری اش زندگی ام را نابود کرد

من شعله میکشم

با نفرت شراره میکشم

((دیگر هرگز نمیخشم ))

من شراره میکشم

3.9/5 - (9 امتیاز)

پرسش و پاسخ، نظر

49 پاسخ به “رمان نه دیگر نمی بخشم”

  1. Setareh گفت:

    به عنوان اولین اثر رمان خیلی خوبی بود اما امیدوارم در رمان ها بعدی درباره اسمش بیشتر فک کنین
    مفهوم این اسم بیشتر مثل اینه که شخصیت رمان بعد از تحمل درد های زیاد از جا بلند میشه و این نقطه ی اوج رمان میشه که بعدش اتفاقاتی میفته اما این اتفاق در پایان رمان افتاد بخاطر همین زیاد با اسمش همخونی نداشت از نظر من

  2. فاطمه گفت:

    سلام مرسی از رمان هاتون…
    فقط رمان شادو طنز ندارید؟

  3. شایان گفت:

    سلام خدمت دوستان..رمان خوبی بود،دست نویسنده درد نکنه؛امیدوارم آثار بعدی قویتر باشه…..اما یه انتقادی از نویسنده های محترم داشتم(امیدوارم که ناراحت نشن)
    بیشتر به شخصیت مونث رمان بها بدین،اینکه مرد هر بلایی دلش خواست سر دختره بیاره بعدش دختره بخاطر عشق و علاقه ای که به اون داره طرفو ببخشه!بعضی وقتا هیچ عشق آتشینی جای حرمت شکسته یا عزت نفس آدم رو نمیگیره..من یه پسرم ولی بعضی جاها از رمانا رو که میخونم یا حتی تو دنیای واقعی که میبینم حرصم میگیره
    خیلی ببخشین که اینو میگم ولی بعضی از شخصیتهای مونث رمانها رو به آدمهای ماژوخیستی تشبیه کردین که هر بلایی پسره سر دختره بیاره بعد از کمی گرد و خاک و ناز کردن پسره بخشیده میشه….امیدوارم از انتقاد من ناراحت نشین،ولی دوس دارم به شخصیت دختر رمانها بیشتر بها و شخصیت قویتر داده بشه

  4. Negin گفت:

    سلام نازنین جان، رمانت عالی بود، با اینکه اولین رمانت بود ولی فوق العاده بود، من هنوز بخاطر مرگ رویا دارم گریه میکنم، مرگش واقعا خیلی غم انگیز بود 🙁

  5. A گفت:

    سلام من هنوز نخوندمش میخواستم بدونم پایان تلخه یا پایان خوش؟

  6. فاطمه73 گفت:

    خیلی رمان آبکی وبیخودی بود. همه ی اتفاقا مثل یه داستان بچه گانه پشت سرهم میوفتاد .اونهمه نفرت وسنگدلی آرش یهووووو تبدیل شد به عشق آتشین.یهووو مادرش پیدا شد. بعدم این چه عادتیه بین نویسنده ها که انقدر استفاده ی افراطی وبی معنی از حرف «و» میکنند.مثلا میخوان داستان جذاب بشه حتما!!!!

  7. Taraneh گفت:

    واقعا نشد نگم ! دیالوگاى این رمان حتى از بغض ترانه ام مشو هم کپى شده ! اونجا که حمید میاد خواستگارى شراره دقیقا دیالوگا اونایى که سامیار عصبانى میشه و به ترانه میگه !!
    یکم خلاقیت ……

    • نازنین آقایی گفت:

      @Taraneh, ممنون از نظرت دوست عزیز اما من این کتابی که شما میگید رو نخوندم که بخوام ازش تقلید کنم سر فرصت میخونم ممنون که اطلاع دادی

    • نازنین آقایی گفت:

      @Taraneh, سلام ممنون از نظرت گلم اما باید بگم که این کتابی که شما گفتید رو نخوندم و در اولین فرصت حتما میخونمش ممنون که اطلاع دادی اما کاش قبل از قضاوت کردن و حکم دادن سوال پرسیده بشه و یه طرفه به قاضی نریم در هر صورت ممنون که گفتی حتما اون رمان رو میخونم

  8. ش مثل شیما گفت:

    عالی بود،منتظر کارهای طنز نویسنده عزیز هستم?

  9. Parastoo گفت:

    به عنوان اولین رمان خوب بود ولی دیگه رمانای این نویسنده رو نمیخونم چون از اول تاااا آخر رمان فقط بدبختی بود و بیشتر داشتن اتفاقات رو توضیح میدادن و خیلی کم صحبت می کردن

    • نازنین آقایی گفت:

      @Parastoo,
      ممنون از نظرت گلم ولی جدا از کم لطفی های شما من از اول تا اخر رمان رو تلخ ننوشتم و زهرش نکردم به کامه مخاطبام،رمانی که نوشتم نه خیلی شیرین بود به شیرینیه رمان های ابکی نه خیلی تلخ بود و غم انگیز اگه مشکلی بود پشت سرش راهی برای رفع اون مشکل بود پشت هر غمی شادی ای منتظر نشسته دلیل توضیح وقایع هم که مشخصه داستانی اگه میخواد خوب از اب در بیاد باید ذهنیتی رو تو ذهن خواننده ایجاد کنه از لحاظ نداشتن دیالوگ و کم صحبت کردن شخصیت ها هم دلیلش رو اول کتاب ذکر کردم که این کتاب فوق العاده هول هولکی تموم شد و برای سر هم بندی کردن من از اتفاقات و دیالوگ های داستان فاکتور گرفتم.
      باز هم از نقدت ممنونم

  10. نکیسا گفت:

    واقعا رمان قشنگی بود.کلی گریه کردم ولی خیلی قشنگ بود.
    تبریک فراون به نویسنده رمان به عنوان اولین بار عالی بود

    • نازنین آقایی گفت:

      @نکیسا, ممنون از نظرت عزیزم سعی میکنم در اینده رمانی بنویسم که لبخند به چهره ی زیبات بیاره البته اگه لایق بدونی و کارهام رو دنبال کنی

  11. دلیار گفت:

    سلام ..واقعا عالی بود اما اشک منو در اورد لطفا رمان شادتری بنویسید ازوقتی این رمانو خوندم دلم شده جگر ذلیخا اما با این وجود برای اولینت واقعا عاللللللییییییییییی بود عزیزم واز نگاه جونم تشکر میکنم

  12. دلیار گفت:

    سلام ..واقعا خالی بود اما اشک منو در اورد لطفا رمان شادتری بنویسید ازوقتی این رمانو خوندم دلم شده جگر ذلیخا اما با این وجود برای اولینت واقا عاللللللییییییییییی بود عزیزم واز نگاه جونم تشکر میکنم

  13. الین گفت:

    وای رمانت به عنوان اولین رمان عالیییییییییی بود
    مرسی

  14. ملیحه گفت:

    سلام ممنون بخاطر رمانهای زیبای که گذاشتید میشه بدونم رمانهامون رو چطوری وکجا بذات بفرستیم

  15. ملیحه گفت:

    سلام نازنین جان من هنوز رمانتو نخوندم امشب دان کردم مهم نیست اولین رمانته عزیزم مهم حسیه که برای نوشتنش بکار گرفتی با تعریفای دوستان فکر کنم دیر هم دارم میخونم ممنون از شما ونگاه عزیز

  16. بهاره گفت:

    پایانش خوشه؟؟؟

  17. رها گفت:

    باسلام وخسته نباشی به نگاه جان بابت سایت فوق العادش
    سلام ویژه به نویسنده عزیز بابت رمان فوق العادشون خیلی قلم خوب ورونی داری آدم از خوندن رمان خسته نمیشه دوست داره زودتر به انتها برسه فقط یه اشکالی نباید خیلی زود تمومش میکردی نمی شد اتفاقای رمانو حدس زد ولی خیلی زود آخرشو جمع کردی به این نکته دقت کن عزیزم وگرنه همه چی عالی بود وقتی گفتی کار اولته باورم نشد چون قلم پخته ای داری.
    این رمان از معدود رمانایی که غمگینن ولی قشنگ با اینکه اشک به چشم آدم میاره ولی قشنگه مثل هستی من ویه رمانی که اسمش خاطرم نیست ولی فک کنم خانم جعفری نوشته بود

  18. fatemeh.k گفت:

    عااااااااااااالی

  19. شیوا گفت:

    سلام و تبریک به نویسنده عالی بود بی صبرانه منتظر کارهای بعدیتون هستم فقط ببخشید اسمه فایله اندرویدیتون چرا نه دیگر سیگار نمیکشمه ؟
    رمان دو تا نام داره ؟
    بالاخره کدومه ؟
    نه دیگر نمیبخشم یا نه دیگر سیگار نمیکشم ؟

  20. l.a گفت:

    واااااای خیلی خوب بود افرین منتظرر کارای بعدیتم عزیزم 😐 -_-

  21. parishoon گفت:

    Woooooow,doste azizam?b onvne avalin kar alii bod to in rahi k entekhab kardi behtarinaro vasat arezoo mikonm?b omid chap avalin romanet??????y khahesh romane badi shirin bashe ???

  22. نیلوفر مردانی گفت:

    سلام و خسته نباشید به نویسنده عزیزم من علاقه چندانی به رمان و کتاب ندارم اما وقتی مقدمه داستان خوندم تصمیم گرفتم که دانلود کنم خیلی لذت بردم امید دارم که موفق باشید.و تشکر میکنم که منو علاقه مند به کتاب خواندن کردی ❤???

  23. Saghar گفت:

    سلام به عنوان اولین رمان عالی بود فقط انگار زیادی عجله داشتی اگه با صبر بیشتری مینوشتی فوق العاده میشد،منتظر رمان های بدیت هستم

    • نازنین آقایی گفت:

      @Saghar,
      سلام عزیزم ممنون از نظره لطفت خیلی خوشحالم کردی حقیقتش انگار که نه واقعا عجله داشتم چون من یه همزاده دیگه دارم که متاسفانه یا خوشبختانه زیادی عجوله و کاره مشترکمون به زودی بیرون میاد مسبب تمام این هول هولکی شدن های رمان هم خوده خودشه باز هم شرمنده عزیزم ان شاءالله کارهای بعدی جبران میکنم

  24. ندا گفت:

    سلام
    نویسنده عزیز خسته نباشید رمانتون به عنوان اولین رمان کار خوبی بود.فقط زیادی تلخ بود به اندازه کافی تو زندگی واقعی تلخی هست دیگه
    هم انکه گفته بودین غافلگیری داره خب منم عاشق غافلگیری تو رمانم ولی چیز زیادی نداشت یغنی اصلا غافلگیری نداشت …
    به امید کارای بهتر…

    • @ندا,
      سلام عزیزم ممنون از نظرت چشم توی رمانهای بعدی سعی میکنم چیزی بنویسم که هم شما و هم بقیه ازش راضی باشین در مورد تلخیه داستان راستش من داستان رو خیلی تلخ نکردم در حقیقت اونچیزی که تو ذهنم بود کجا و این داستانی که نوشته شد کجا گفتم که وسطای داستان کنترل شخصیتهام از دستم در رفت و اونا هم با خیال راحت هر کاری خواستن کردن از جایی هم که بیشتر افراد عامه پسند بیشتر سمت و سوی کتابهایی میرن که رنگ و بویی از غم داشته باشه من هم برای عامه پسند بودنش غمگین نوشته ام چون تمام رمانهایی که خودم به شخصه خوندم رنگ و بوی غم توش داشت کاریکلماتور میخونی پیش زمینه ی غمگین داره شعر میخونی حاله ی تلخی و غم احاطه اش کرده ولی از اونجایی که خودم تلخیه زیاد رو دوست ندارم همیشه پایان خوش میگیرم برای همه ی شخصیت های داستانم شاید اولش تلخ باشه و این تلخی تا اواسطش امتداد داشته باشه اما تلخیه پایداری نیست چون خداش هم بعد از هر طوفانی آرامشی گذاشته از لحاظ غافلگیری ای که عرض کردی فاش شدن حقیقت زندگیه شراره برای خود دوستای من که غافلگیریه بزرگی بود من فقط پیرنگش رو کمرنگ تر از حده معمول گرفتم اون هم برای همون سری سری نوشتنه داستان بود و بس
      ممنون دوست عزیزم خوشحال شدم از نقد فوق العاده سازنده ات و امیدوارم دفعات بعد چیزی رو بنویسم که شما هم ازش راضی باشی

  25. سارا گفت:

    با اینکه اولین کارت بود خیلی قشنگ بود منتظر کارهای دیگه ات هستم

  26. هانیه بابایی گفت:

    واااااااااای عشقم خیلی قشنگه محشره این بدبخت شراره چقد عذاب کشید ولی خیلی قشنگه عالی بود عالی عالی

  27. فاطمه گفت:

    خسته نباشی نگاه جون

  28. فاطمه گفت:

    اسم این رمان وقتی دانلوش میکنیم ک(دیگرسیگارنمیکشمه؟)پس چرا نام فایلشونوشین نه دیگرنمیبخشم؟

  29. فاطمه زایری گفت:

    سلام وخسته نباشیدخدمت نویسنده عزیز.
    داستان زیبایی بودومن به شخصه ازخوندش لذت بردم.دلم میخواست طولانی تروجزئی ترباشه اماخودت هم گفتی که یه سری مشکلات اجازه ندادوخب قابل درکه.امیدوارم کارهای بیشتروبهتری ازت بخونم ومشتاقانه منتظرکارهای بعدیت هستم .یاعلی.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین کتابها

  • دانلود رمان زاده ایل قشقایی

    رمان زاده ایل قشقایی

    روایت زندگی دختری از تبار ایل ترک زبان بزرگ قشقایی که درخانواده‌ای اصیل‌زاده به دنیا آمده و باید طبق اصالت خانوادگی‌اش رفتار کند. سنت‌هایی که زندگی این دختر را

  • رمان از تجریش تا راه آهن

    رمان از تجریش تا راه آهن قصه ی تضاد ها ی دو قشر از جامعه است که هر دو زیر سقف آسمان و در یک شهر زندگی می کنند اما میان آنها فاصله بسیار است.

  • رمان عطر بارون، بوی سیب

    رمان عطر بارون، بوی سیب

    رمان عطر بارون،بوی سیب حکایت دختری است که پس از یک جدایی در تلاش برای مبارزه با مشکلات هست 

  • یادبود آخرین مرقومه

    رمان یادبود آخرین مرقومه

    این رمان در مورد صندوقچه ای هست که بعد از مادربزرگ به دست نوه‌اش می افتد و او حالا با اسراری مواجه هست که برایش دردسر درست میکنند

  • پایان‌نامه مقدونی

    داستان کوتاه پایان‌نامه مقدونی

    پایان نامه مقدونی توصیف زندگی که بخاطر افکار افراد قدم به مسیر اشتباهی گذاشته می‌شود

  • رمان مینو سپنتا انگره

    رمان مینو سپنتا انگره

    رمان مینو سپنتا انگره رمانی است با ژانر تخیلی در مورد سرزمین ارواح و نجات یکی از شخصیت های رمان از این سرزمین است

×

منوی سایت