نام رمان : مهتاب در مه
نویسنده : محبوبه دهقانی
ژانر : عاشقانه. اجتماعی
سطح رمان : معمولی
ویراستاران : DENIRA
تعداد صفحات کتاب : 403 پی دی اف
منبع تايپ رمان : انجمن نگاه دانلود
تعداد دانلود : 24,446
زندگی دست رنج اتفاقات است. اتفاقاتی چون عسل شیرین و چون زهر تلخ!شاید بعضی آدما نیاز به تلنگر داشته با شند و بعضی دیگر پتک محکم!
خلاصه:
مهتاب دختری شاد و سر حالیه که تویه خانواده آزاد بزرگ شده؛اما یه چارچوبهایی رو دارند و به اون پایبندند.
از طریق صفحات مجازی با پسری آشنا میشه که این آشنایی باعث دگرگون شدن زندگی مهتاب و اطرافیان میشه!
زندگی دست رنج اتفاقات است. اتفاقاتی چون عسل شیرین و چون زهر تلخ!
شاید بعضی آدما نیاز به تلنگر داشته با شند و بعضی دیگر پتک محکم! اصل برگشت به واقعیتهاست!
زندگی میگذرد حال تو را که چگونه گذری زین زندگی
.
مقدمه:
هوا خیلی سرد بود. بخار غلیظی از دهنمون بیرون میاومد. نوک بینیمون قرمز شده بود. از سرما به خودمون میلرزیدیم و مچاله شده بودیم. وارد پارک شدیم. راه چادر رو در پیش گرفتیم، از دور دیدیم اونجا شلوغه! به مهشید گفتم:
– اونجا چه خبره؟
– نمیدونم؛ دلم شور میزنه
-منم!
رسیدیم به محوطه. دور چادر رو نوار زرد رنگی کشیده بودند! چند تا پلیس اونجا بود. مردم همه جمع شده بودند.
با قدمهای سست و لرزون نزدیک شدیم. یه برانکارد اونجا بود!
قسمتی از رمان:
الان نزدیک به دو هفته است، دنبال جا میگردم. همهاش از این میترسم که پول تو دستم تموم بشه.
امروز عصر باز بامهران رفتیم یه چندجای دیگه رو سر زدیم تا اینکه یه جای مناسب درحد پولمون پیدا کردیم.
وقتی رفتیم مغازه رو دیدیم دود از سرم بلند شد. یه جای سه در شش بود.
گچای تاقش و چند جایی از دیواراش ریخته بود. کف و دیواراش خیلی کثیف بود و کِبِره زده بود.
تار عنکبوت از سقف تا رو زمین رسیده بود. نمیدونم چرا یادم به جنگل آمازون افتاد.
با این تار عنکبوتا، تارزان میتونست ازاین سمت به اون سمت بپره.تیکه به تیکه روی دیوار جای میخ بود.
کفش هم که انگاری زلزله اومده بود و یه طوفان سهمگین هم شده بود. از بس آشغال روش بود.
از اینکه مجبور بودم اونجا بایستم و مغازه رو ببینم حالم داشت به هم میخورد.
باید یه دست به درو دیوارش میکشیدیم و همچنین کفش.
مهران: چیکار کنیم؟
– چارهای نیست. جای بهتری گیر نمیاد. کاچی به از هیچی!
روایت زندگی دختری از تبار ایل ترک زبان بزرگ قشقایی که درخانوادهای اصیلزاده به دنیا آمده و باید طبق اصالت خانوادگیاش رفتار کند. سنتهایی که زندگی این دختر را
رمان از تجریش تا راه آهن قصه ی تضاد ها ی دو قشر از جامعه است که هر دو زیر سقف آسمان و در یک شهر زندگی می کنند اما میان آنها فاصله بسیار است.
رمان عطر بارون،بوی سیب حکایت دختری است که پس از یک جدایی در تلاش برای مبارزه با مشکلات هست
این رمان در مورد صندوقچه ای هست که بعد از مادربزرگ به دست نوهاش می افتد و او حالا با اسراری مواجه هست که برایش دردسر درست میکنند
پایان نامه مقدونی توصیف زندگی که بخاطر افکار افراد قدم به مسیر اشتباهی گذاشته میشود
رمان مینو سپنتا انگره رمانی است با ژانر تخیلی در مورد سرزمین ارواح و نجات یکی از شخصیت های رمان از این سرزمین است
Khob
سلام من کاربر انجمن هستم و تازه وارد شدم . میشه بگید چطوری برای مدیران خلاصه ی رمانم رو ارسال کنم؟
سلام. مسائل مربوط به انجمن رو از مدیران مربوطه یا ارشد بپرسید.
این هم لینک قوانین تایپ: http://forum.negahdl.com/threads/164472/
@انیسا,
تشکرای روی صفحه اصلیو میگم!
الان برای رمان رو گزینه ی قلب بزنیم، دو تا به تعداد تشکراش اضافه میشه.
داخل انجمن رو نمیگم.
شما دفعه اول گفتی انجمن که به نظر میاد اشتباه لُپی بود؛ این مسئله هم مشکل فنی سایته که باید رفع و رجوع بشه و البته اون دو تا یکی شدن تاثیری تو تعداد لایک ها نداره.
لطفا مغرضانه و نا آگاهانه پیام ندید و سنجیده نظر بگذارید.
سلام، تشکرای انجمن چرا دو تایی میخوره ؟!
این کارو کردید ک مثلا تشکرا بیشتر بخوره بگن طرفدارای سایت بیشتره ؟!
مثلاً بازده بالائه ؟!:/
قبلنا هر تشکری یه بار می خورد، الانا دو تایی !
سلام. تشکر دو تایی میخوره؟! متوجه نشدم.
اولا که مسائل مربوط به انجمن رو همونجا و پیش مدیرای ارشد مطرح کنید، ثانیا به نظر میاد شما بیشتر قصدتون تخریبه تا انتقاد !
اینم یکی از کاربرا گرفته: http://s8.picofile.com/file/8310037926/Screenshot_2017_10_25_16_57_01 ؛ راهنمایی کنید کجاش.
سپاس از نظر دوستان
رمان خوبی نبود. ماجرای مینو و اینهمه دلسوزی و گریه و… پوریا یهویی فراموش میشه. حتی سامان هم تو آتلیه اوایل آدم حساب نمیشه من که نتونستم تا آخرشو بخونم سر درد گرفتم یه قسمتایی اش هم نیاز به گفتنش نبود.
سلام کوثرجان ونفس عزیز بابت اطلاعاتی که دراختیارم قراردادید ممنونم وبراتون ارزوی موفقیت دارم:-*
باید بگم رمان جالبی بود من خیلی اون جاهایی که مهتاب هذیون میگفت خندیدم ایشلا رمان های بعدیت قوی تر از این باشن.
سلام
شما اگه ۲۱ روز سعی کنی رمان نخونی و سرتو به چیزای دیگه گرم کنی رمان خوندنو ترک میکنی
چون ثابت شده که اگه فردی تا ۲۱ روز خودشو از کاری منع کنه خود به خود اون کارو ترک میکنه.
با سلام و تشکر از نگاه عزیز.
ممنون از سایت اکتیوتون و نویسنده های گلتون. خسته نباشید.
موفق و پیروز باشید
سلام. سلامت باشید عزیزم، خیلی ممنون 🙂
سلام.منم در واقع همین مشکلو دارم.رمان خییییلی دوس دارم.اگه از گوشی دانلود میکنی گوشیتو عوض کن و از یه ساده ترش استفاده کن.یا برنامه ریزی کن.مثلا بگو هر آخر هفته یه رمان برا خودم جایزه میدم چون کارامو انجام دادم.امیدوارم موفق باشی
سلام من تازه عضوسایت شدم میخواستم یه رمان درحال تایپ بخونم ولی مطالبش مخفی شده بایداول دکمه تشکرروبزنم ولی پیداش نمیکنم لطفاراهنماییم کنیدممنون
پایین هرپست گزینه تشکر موجوده
سلام به همه ی کسانی که برای این سایت زحمت می کشن من حدود سه ساله از سایت شما رمان دانلود میکنم ویه معتاد رمان به حساب میام دوستان اگه راه حلی سراغ دارید برا ترک لطفا دریغ نکنید چون واقعا داره به درسم لطمه میزنه
سلام نگاه جان. رمانه دختری که (…) من مدت ها دنبالش بودم نگفتین میشناسین یا نه؟
دوست عزیز تو قسمت نظرات رمان ها جای خلاصه دادن نیست و مدت هاست که نظرهای اینچنینی ثبت نمیشن. اگه به بالای صفحه سایت دقت کنید لینکی جهت همین خلاصه ها و پیدا کردن نام رمان تعبیه شده: http://forum.negahdl.com/threads/94582/
در انجمن عضو باشید میتونید خلاصه رو بگذارید و مطمئنا هرکی بلد باشه جواب میده. موفق باشید
فوووق العاده بود این رمان عاااالی بود دیت نویسنده عزیز درد نکنه ی حقیقت تلخ جامعهی امروزی بود ولی پایان شیرینش خیلی دل چسب بود
سلام نگاه جونم خسته نباشید،نگاه جون میگم رمان جنون از عشق تو اغاز میشود هنو در حال تایپه؟؟خبرندارید کی تموم میشه؟؟
سلام. هنوز در حال تایپه: http://forum.negahdl.com/threads/122094/
می تونید وارد انجمن بشید و از نویسنده سوال کنید.
سلام نگاه خانم.واقعا شگفت زده شدم.دوروز به سایت سر نزدم و حالا که اومدم ،میبینم کلی رمان توی سایت اومده اونم تخیلی.واقعا تبریک و تشکر زیادی میکنم.این سایت مایه افتخاره
سلام عزیزم. خواهش می کنم 🙂