نام رمان : من مهربانم
نویسنده : افسون امینیان
ژانر : عاشقانه
سطح رمان : پرطرفدار
ویراستاران : _mah_ ،Zahraツ
تعداد صفحات کتاب : 487 پی دی اف
منبع تايپ رمان : انجمن نگاه دانلود
تعداد دانلود : 14,859
رمان من مهربانم ،داستانی زیبا از مهربانی های آدمهای دور اطرافمون داره که با دست و پنجه نرم کردن با مشکلات سعی در زندگی کردن و لذت بردن از آن دارد.
خلاصه:
«من مهربانم» قصهی دختری به نام مهربان است.
دختری که در آستانهی ۲۷ سالگی، شکست تلخی را که منجر به شکستن غرورش میشود، تجربه میکند.مهربان با تمام کشوقوسهای
روزگار سعی میکند باری دیگر زندگی را از سر بگیردو آهنگی
خوش از بودنش بنوازد.در یک کارخانه مشغول به کار میشود و قصهی زندگیاش دقیقاً از همین نقطه آغاز میشود.
رمان موضوعی اجتماعی دارد؛ البته عاشقانه با پایانی خوش.
.
قسمتی از متن رمان من مهربانم :
از محل کارش، کارخانهی تولید رب گوجهفرنگی روشن تا خانهشان چیزی حدود یک ساعت و ربع فاصله داشت. البته اگر ترافیک مثل اژدهایی چندسر به جان اتوبان کرج نمیافتاد، زودتر هم میرسید و این را بعد از سه روز که از شروع کارش میگذشت متوجه شد.
سرویس کارخانه، یک مینیبـوس یادگار دههی هفتاد بود که کارش از معاینه فنی هم گذشته بود.
از همان مینیبـوسهای قوطی کبریتی خسته که پتپت میکرد و دود بالا میآورد و صندلیهای کهنهاش زار میزد؛ ولی همچنان قاچاقی در خیابانها،
لابهلای ماشینها میچرخید و گاهی هم لایی میکشید.
رانندهاش هم آقای طوطی، شوهر یکی از کارگرهای کارخانه بود.
مردی شصتوچندساله که جانش به این ابوطیاره که آن را یاقوت صدا میزد، بند بود.
آقای طوطی علاقهی عجیبی هم به آهنگهای کوچهبازاری و به قول خودش کامیونی داشت و گل سرسبد آهنگهایش «نیر بیا دردم را دوا کن»
خوانندهی قدیمی کوچهبازاری بود و آن را طوطیوار میخواند و خیلی ریز و زیرپوستی گردنش را به اطراف قر میداد. زیرچشمی به همسرش
نیرهخانم که کنار دستش روی صندلی شاگرد مینشست، نگاه میکرد و همراه آهنگ بشکنهای ریز میزد و میخواند:
– «نیر نیر دیگه بسه بیا این بار
روایت زندگی دختری از تبار ایل ترک زبان بزرگ قشقایی که درخانوادهای اصیلزاده به دنیا آمده و باید طبق اصالت خانوادگیاش رفتار کند. سنتهایی که زندگی این دختر را
رمان از تجریش تا راه آهن قصه ی تضاد ها ی دو قشر از جامعه است که هر دو زیر سقف آسمان و در یک شهر زندگی می کنند اما میان آنها فاصله بسیار است.
رمان عطر بارون،بوی سیب حکایت دختری است که پس از یک جدایی در تلاش برای مبارزه با مشکلات هست
این رمان در مورد صندوقچه ای هست که بعد از مادربزرگ به دست نوهاش می افتد و او حالا با اسراری مواجه هست که برایش دردسر درست میکنند
پایان نامه مقدونی توصیف زندگی که بخاطر افکار افراد قدم به مسیر اشتباهی گذاشته میشود
رمان مینو سپنتا انگره رمانی است با ژانر تخیلی در مورد سرزمین ارواح و نجات یکی از شخصیت های رمان از این سرزمین است
قلم نویسنده روان و زیباست اما اما اما اصلا نپسندیدم که اینقدر دوستان افغانستانی رو پایین کشیده. قبول دارم در جامعهی ما با این دوستان بدرفتاری میشه اما توی این کتاب انگار کاملا دیدگاه بدی نسبت بهشون وجود داره.
همش خودمو گذاشته بودم جای یه دوست افغانستانی که داره این کتابو میخونه! واقعا ناراحت شدم.
من همهی رمانای خانم امینیان رو خودم ، عاشق عاشقانه های ساده ی رماناشون شدم ، واقعا تبریک میگم ، خسته نباشید ، زمانی که در حال تایپ بود دنبال کردم رمانتون رو ولی چون دست دارم همه رو یه جا بخونم صبر کردم تا کامل بیاد واقعا به دل میشینه ، بازم خسته نباشید
سلام خسته نباشین خانم امینیان واقعا ذهن و قلم فوقالعاده ای دارین لذت بردم حس میکردم اگه یه حرف واو را از رمان جا بذارم انگار نصف عمرم بر فناست تبریک میگم هردو رمان تون خود زندگیه منتطر رمانهای دیگه هستیم خودم و دوستان با آرزوی موفقیت و شادکامی
زیبا بود.
چرا فایل ها باز نمیشن
فایل ها هیچ مشکلی ندارند با یه مرورگر دیگه امتحان کنید
ممنون از خانوم افسون امینیان همیشه قلم خوبی دارن موفق باشن
سلام
وقت همگی بخیر
رمان (من مهربانم* عالی بود نویسنده عزیز
بهت تبریک میگم و احسنت به این نوع نگارش و قلم
افسون جان ،نویسنده عزیز
رمانت رفته تو لیست بهترین های رمان های خونده شدم
لذت بردم
واقعا درد و بلای نویسنده های مثل شما بخوره تو ملاج کسایی که به اسم رمان میان یه سری کلمه ابکی رو مینویسن و اسمشون میزارن رمان
در هر صورت رمانت عالی بود فقط چند نکته میخواستم بهت بگم از دید خواننده چون من نه منتقدم و نه ویسنده
ببین عزیز
رمان شما میره تو لیست رمان هایی که سبک زندگی اشخاص رمان ،واقعی هست یا نزدیک به واقعیت، ۲ جا از رمانت به نظرم یکم غیر واقعی و دور از تصور اومد
اول اینکه اون جایی که یوسف و مهربان رفتند افعاستان و صیغه محرمیت بینشون خونده شده که میخواستی یک مانع جدید رو در اینده پیش روشون بزاری که خوب به نظرم این جا نقص رمان هست به دلیل اینکه هر چقدر شاه صنم با هوش باشه از کجا میخواد بفهمه این ها نامحرمن و اینکه اصن به اون چه ربطی داشت که دخالت بکنه و خوب غیر منطقی بود یه جورایی.
دوم هم اینکه در اخر رمان اون جایی میرن اصفهان تصور من این بود که اون شخصی که تو تاریکی دیده میشه یوسف باشه نه بهزاد
چون اومدن بهزاد غیر منطقی بود هر چند امدن یوسف هم غیر منطقی بود ولی خواننده این طور تصور میکنه و ذهن اون ناخوادگاه به سمت یوسف میره
در هر صورت میتونستی کنار کشیدن بهزاد رو جور دیگری به رمانت اضافه کنی
به نظرم این دوقسمت از رمانت یکم نا جور اومد که قابل چشم پوشی و قابل انکار هست چون اونقدر قلمت زیبا هست که این نقص های کوچیک رو میپوشنه
در اتنظار چاپ کتابت هستیم خانم امینیان انشالله دفعه بعد کتابتون رو بخونیم نه پی دی اف کتابتون رو
قلمتون مانا و زیر سایه حق مستدام
رمان بسیار بسیار قشنگی بود درست مثل بقیه آثار خانوم امینیان. بی صبرانه منتظر رمان های بعدی خانوم امینیان عزیز هستم. موفق باشید.
خانم امنیان لحظه به لحظه از خوندن هر کلمه رمانتون لذت بردم به پاس هر لحظه از زندگیم که هدر نرفت و در طول رمان خیلی چیزها یاد گرفتم از شما سپاسگذارم ،این لذت رو از یک دید معمولی نبینید شما شخصی که عاشق نویسندگیه رو مجاب کردید خارج از کتابهای قوی دنیا و ایرانی لابه لای رمان های ساده میشه انگشت حیرت به دهان گرفت
چرا باز نمیشه فایل هاش
همه فایل ها سالمن تست شده با مرورگرهای دیگه امتحان کنید
بااینکه یواشکی سرکار میخوندم ولی خیلی خوب بود
فوق العاده
ممعذرت میخوام مشکل از گوشیم بود درست شد مطمینم کتاب زیبایی هستش
سبام خسته نباشید من هم به صورت پی دی اف هم به صورت APKدانلود کردم ولی متاسفانه باز نمیشه ؟؟؟
عالی بود
من عاشق رمانهای خانم امینیان هستم مخصوصا کبوتر من مهربانم رو الان دانلود کردم و مطمئنم مثل همیشه عالی هست
و بلاخره من مهربانم، یکی از کتاب های بی نظیر خانوم امینیان به جمع کتاب های بی نظیر اضافه شد.
من مهربانم اثری دوست داشتنی و اجتماعی بی نظیری بود. خسته نباشید نویسنده عزیز