. [ نگاه دانلود ، مرجع دانلود رمان ] .

تبلیغات بهترین ها

رمان مرزی از جنس تاریکی

انتشار توسط نگاه
۱۰ آبان ۱۳۹۵

نام رمان : مرزی از جنس تاریکی

نویسنده : کار گروهی

ژانر : ترسناک،عاشقانه

سطح رمان : معمولی

ویراستاران : بدون ویراستاری

تعداد صفحات کتاب : 391 پی دی اف

منبع تايپ رمان : انجمن نگاه دانلود

تعداد دانلود : 31,594

3/5 - (13 امتیاز)
مطالعه/دانلود کتاب
رمان مرزی از جنس تاریکی
. [ نگاه دانلود ، مرجع دانلود رمان ] .

دانلود کتاب

خلاصه کتاب

رمانیست تخیلی با مضمون احضار روح و اجنه ، پر از معما و ترس . شخصیت های اصلی رمان در کنار موجودات ماوراییِ سرگردان در این دنیا اتفاقات هیجان انگیزی رقم میزنن

رمانیست تخیلی با مضمون احضار روح و اجنه ، پر از معما و ترس . شخصیت های اصلی رمان در کنار موجودات ماوراییِ سرگردان در این دنیا اتفاقات هیجان انگیزی رقم میزنن.

رمان مرزی از جنس تاریکی

رمان مرزی از جنس تاریکی

خلاصه:
۲دختر و۱پسر که همسایه های هم هستن، ۲سال در باره ی “جن”تحقیق می کردن و

حالا یکی از آن ها توجه اش در اینترنت به “تله کینزی” جلب میشود و…..

نویسندگان: nika_em و Sogol_tisratil

.

مقدمه:
تاریڪے فاصله ی چندان دوری با ما ندارد!
ماهمیشه با هم هستیم و درحالی که سعی میکنیم خودرا از دوزخ بیرون بکشیم…!
حال،من در خواب عمیقی هستم…
انتخاب با من است….؟!
درمیان تاریکی غرق شده ام و سرنوشت به من پوزخند میزند…..

.

قسمتی از رمان:

موبایل رو توی دستم جابه جاکردم و ولومش رو زیاد کردم.به جاهای حساس رمان نزدیک

شده بودم که صفحه گوشیم سفید شد و شروع کرد به لرزیدن.رو صفحه گوشی

اسم”تمنا”و عکسی که از خودش بود و با نیش باز به دوربین خیره شده بود خودنمایی میکرد.زیرلب گفتم:
خروس بی محل!
و دایره سبز رو به سمت دایره قرمز مشیدم.همینطور که هندزفری هام تو گوشم بود ،

جواب دادم:چرا تو این قدر نحسی؟
صدای خندش تو هندزفری پیچید:
توهم که همش درحال تیکه انداختنی!یعنی تا فرصت گیرت اومد تیکه بنداز! خـوب؟
خندم گرفت:
روش فکر میکنم!خب حالا غرض از مزاحمت؟
تمنا_چیه؟باز داشتی رمان میخوندی؟خوشحالم که تونستم باعث شم اعصابتو خط خطی کنم.

راستی من که مزاحم نیستم!مراحمم!میخواستم بگم بیا تو حیاط
_حوصله ندارم بیام
تمنا_بابا امیر یه چیز باحال پیدا کرده
_چه چیزی؟
تمنا_بیا خودت ببین
_به خدا اگه چیز مهمی و به دردبخور نباشه..اسخواناتو خورد میکنم!
تمنا خندید و تماس رو قطع کرد.پوفی کشیدم.به لباسم نگاهی انداختم.یه شلوار راحتی

و یه تیشرت سیاه تنم بود که رو با رنگ قرمز نوشه بود:
No music….No life
لباسام خوب بود و در ضمن من که باتمنا و امیر راحت بودم!چه فرقی داشت که چه با

کلاس جلوشون لباس پوشیده باشم و چه بی کلاس!

3/5 - (13 امتیاز)

پرسش و پاسخ، نظر

55 پاسخ به “رمان مرزی از جنس تاریکی”

  1. Sina گفت:

    سلام
    من این رمان رو برای بار سوم مطالعه کردم و واقعا لذت بردم!
    شوخی های به جا تو رمان واقعا رمان رو قشنگ کرده بود!
    به نظرم ترکیب ترسناک با طنز فوق العادست!
    واقعا جا داره خسته نباشید بگیم به همچین نویسنده های عالی و خوبی که باعث می شن تو این شرایط فعلی خواننده ساعتی از دغدغه های زندگی خودش دور باشه!
    واقعا فوق العادست
    خیلی ممنون
    حتما بخونین!

  2. Seyed.Mahdi.Razavi گفت:

    ببخشید ولی جلد دوم اصلا در دسترس نیست.

  3. shiva گفت:

    سلام دوست عزیز لطفا رسیدگی کنید جلد دوم رو از کجا دانلود کنیم؟ نمیشه برام ایمیلش کنی؟ferial7986@gmail,com

  4. الکساندر گفت:

    سلام یه سوال این کتاب جلد دوم نداره؟

  5. mamadmch گفت:

    سلام جلد دوم چیشد پس

  6. با سلام باید عرض کنم که رمانت خیل خوب بود ولی تهش رو میشد راحت حدث زد که نوتریکا خیانت کاره چون هر موقع میرفت اتفاقا شروع میشدن تا میومد اتفاقا تموم میشدن ولی در کل رمان باحالی بود قلمت هم خوبه میتونی شکوفا بشی در ضمن اون اظهار هست نه اضحار که تو رمان گفته بودی گلم

  7. محمد گفت:

    سلام چیشد این جلد دوم منتظریم در ضمن رمان عالی بود شوخیاشون خیلی خیلی عالی بودآدم نمیفهمید بترسه یا بخنده فقط خواهشا پاسخ بدین که کی جلد دوم میاد ممنون

  8. i.zahrww گفت:

    عالی بود عزیزم مرسی بابت وقتی ک گذاشتی
    ولی من نتونستم جلد دوم و پیدا کنم لینکی هم ک گذاشته بودی میگف این صفحه برای من قابل دسترسی نیس امیدوارم وقتی اوک شد بهم بگی مرسی

    • Tisratil گفت:

      سلام عزیز
      همچنین. ممنون که برای رمان وقت گذاشتی و خوندیش.
      راستش رمان رو توی سایت داشتم می‌نوشمتش ولی به علت این که ۳ هفته نتونستم پست بذارم رفت متروکه. تصمیم گرفتم تا تابستون همون جا بمونه، بعدش از متروکه درش بیارم و شروع به پست گذاشتن پست کنم. همین امسال دیگه تمومش می‌کنم به امید خدا D:
      عیدت هم مبارک 🙂

  9. هدیه گفت:

    @Tisratil,
    جلد دوم رو چطور میتونم به دست بیارم؟؟
    ممنون میشم کمکم کنین چون توی سایت نیست

    • Tisratil گفت:

      دوست عزیز راستش رمان رو توی سایت داشتم می‌نوشمتش ولی به علت این که ۳ هفته نتونستم پست بذارم رفت متروکه. تصمیم گرفتم تا تابستون همون جا بمونه، بعدش از متروکه درش بیارم و شروع به پست گذاشتن پست کنم. همین امسال دیگه تمومش می‌کنم :>

  10. هدیه گفت:

    @نویسنده رمان مرزی از جنس تاریکی,
    با سلام و خسته نباشید من خیلی منتظر جلد دوم بودن ولی متاسفانه نمیتونم پیداش کنم ممنون میشم راهنماییم کنین

  11. هدیه گفت:

    @نویسنده رمان مرزی از جنس تاریکی,
    با عرض سلام و خسته نباشید متاسفانه صفحه باز نمیشه چطور میشه دانلودش کرد من خیلی منتظر این رمان بودم ممنونم ازتون

  12. سمر گفت:

    سلام خدمت نویسنده عزیز،خسته نباشی عزیزم، رمان خوبی بود در کل،اما ادبیات رمان خیلی بد بود، کاراکتر های رمان از الفاظ درستی استفاده نکرده بودن،و این یکم برای رمان درست نیست این سبک ادبیات، اما در کل امیدوارم در کارهای بعدی موفق تر و بهتر عمل کنید نویسنده عزیز.

  13. sara گفت:

    خیلی رمان قشنگی بود.

    جلد دومش رو چطور میتونم بدست بیارم؟

    اصلا جلد دومش رو نوشتید؟

  14. بهناز گفت:

    سلام اون چشم سوم راست بود انجامش

  15. Faraz9066 گفت:

    اقا خدا وکیلی جلد دوم این کجاست

  16. Tisratil گفت:

    @عرفان,
    سلام دوست عزیز
    اگر توجه کنی، توی جلد دوم میگه که چشمای طوسی، در صورتی که چشمای ترمه عسلی بود. یعنی سایدا اومده ادای ترمه رو در اورده و شکلش شده و امیر و تمنا هم نفهمیدن.

  17. عرفان گفت:

    من اول جلد دوم رو خوندم ولى گیج شدم مگه ترمه رو مادر اون دختر بچه هه نکشته بود پس چرا تو جلد دوم بودش؟

  18. نویسنده رمان مرزی از جنس تاریکی گفت:

    http://forum.negahdl.com/threads/202375/
    جلد دوم

  19. نویسنده رمان مرزی از جنس تاریکی گفت:

    http://forum.negahdl.com/threads/202375/
    خیلی خوشحال می شم رمانو بخونین جلد دوم مرزی از جنس تاریکی. ادامه ی رمان

    • داروین گفت:

      سلام عرض ادب خدمت نویسنده های این رمان
      خیلی خیلی ممنونم به خاطر این رمان که نوشتید راستش اون هایی هم که میگن باید ادبی بود ول کن اگه ادبی بود اصلا خوب نبود
      ترو خدا بهم بگید چجور جلد ۲ دانلود کنم هرچی میزنم نمیشه حتی با فیلتر شکن ترو خدا جواب بده

  20. Tisratil گفت:

    @شایا, راستش معلوم نیست! هنوز که داریم با سرعت لاک پشتی تایپ می‌کنیم. ولی به زودی داخل انجمن می‌ذاریمش.

  21. asali.sh گفت:

    لطفاااااا جلد دومم بنویس لطفااااا

  22. شایا گفت:

    جلد دوم کی منتشر میشه؟

  23. Tisratil گفت:

    @شایا, سلام‌. خیلی ممنون که برای رمان وقت گذاشتید.خب الان این یک چیز طبیعیه. من به چشم دیدم که حتی یک بچه‌ی ۱۱ ساله پشت فرمون بشینه! البته خوب اون خیلی عجیب بود ولی تو خیابونا پرن از جوونایی که توی همین سن رانندگی می کنن. و مورد دوم که گفتید، راستش خب اشکال پدر مادر این ۳ همینه. این که زیاد بچه هاشون رو آزاد می ذارن و تربیت درستی ندارن. ولی خب این ۳ تا هم خیلی لجباز بودن و زیر حرف زور نمی رفتن. خیلی ممنون که نظر دادید. امیدوارم جلد دوم رمان رو هم بخونید 🙂

  24. Tisratil گفت:

    @ایلا,
    سلام عزیز. خیلی ممنون که وقتتون رو گذاشتید برای رمان. خب راستش درباره فرودگاه که گفتین…من خودم بارها و بارها شده که همرا خانواده‌ام نرم فرودگاه، چون مسئله مهمی نیست‌. و برای شکستن شیشه حق با شماست‌. ممنون که نظرتون رو گفتید 🙂 امیدوارم جلد دوم رمان رو هم بخونید.

  25. ایلا گفت:

    سلام.نویسنده های عزیز بابت وقتی گذاشتین واسه رمان سپاس.ولی من نتونستم ارتباط خوبی با رمان برقرار کنم و اصلا ترسناک نبود رمان جوری نوشته شده بود که بجای دنبال کردنش دلم میخواست بذارمش کنار.اینکه مادر پدر دحتره راحت قبول کنند که دخترشون نره فرودگاه واینکه راحت از شکستن شیشه خونشون رد شه واقعا دور از انتظار ه.باتشکر فروان

  26. شایا گفت:

    خسته نباشید میگم خدمت نویسنده عزیز
    راستش نمیدونم شما همیشه دست به قلم هستین یا نه اما یه سری ایراد داشت (البته من هنوز کامل نخوندم)
    ۱-یکم زیادی تخیلی شده بود اون قسمت که ترمه ۱۶ساله پشت فرمون بود و تا وسطای جاده شمال رانندگی کرد و یا حتی قبل ترش توی کورس با ماشین پسرا…(تو واقعیت یک دور میدان شهر رو دور بزنی پلیس میفهمه)
    ۲-اون راحتی که مادر پدر ترمه و تمنا وامیر نسبت به رفتار و امد بچه هاشون داشتن واقعا زیادی و تخیلی بود.(اگر نسبت فامیلی داشتن قابل درک بود)
    {شاید اگر سن شخصیت های رمان کمی بیشتر بود به واقعیت هم نزدیک تر میشد}
    به امید موفقیت بیشتر برای شما 🙂

  27. ولهان گفت:

    @امیرحسین, رمانی که ادبی باشه اصلا خوب نیست . یعنی من همه میدونن ۳۹کتاب رمان نوشتم . پول کلانی در فروش به دستاین اوردم حدود ۹۰%رمان های ادبی و بقول شما ادب رعایت بشه فروششون فوق العاده کمه .

  28. ولهان گفت:

    سلام رمان عالی بود . ولی خیلی کم ترسناک بود . رمان متفاوت و با اخلاق های صمیمی خیلی جالب بود وقلم نویسنده فوق العاده بود . دوستانی که میگن ادب رعایت بشه . نماز روزه هاتون قبول ولی به نظر من رمانی که ادبی نوشته میشه افتضاحههههه. ولی بدی رمان این بود اخرش شدیدا خراب کردی مثل این میموند حوصله و ادامه دادن رمان و نداشتین . لطفا ترمه رو برگردونین چون شخصیت اصلی هستن . ممنونم از همتون

  29. mhsa.arj گفت:

    با عرض پوزش افتضاح ترین رمانی بود که تا حالا خوندم
    بی محتوااا
    اخرشم که هیچی شد
    حیف وقتی که واسش گذاشتم

  30. الیی گفت:

    سلام عزیزم رمانت عالی بود..وجوری نوشته بودی که بازمان حال یکی بود مثلا همین صمیمی بودن دختروپسرایا مثلا دوست بودن عادیشون که یچیز عادی تو جامعه ی الانمون///منتظر جلد دومش هستم موفق باشی >_<

  31. نیکا نویسنده رمان گفت:

    سلام به دوستان جلد جدید رمان شروع به تایپ می کنه به نام محبوس شده اگه سوالی هست در پروف ما بگید

  32. Atos گفت:

    سلام واقعا بابت رمان قشنگتون ممنون یعنی عالییی فقط جلد دومش چی؟؟؟ من تازه خوندم این رمان ایا جلد دومش اومده؟؟ یا در حال تایپه ؟؟؟

  33. عارف گفت:

    واقعا تا صفحه یکی مونده به آخر جذاب بود ولی صفحه آخر با مردن ترمه اصلا به نویسنده شک کردم که خودش نوشته

    ولی بازم جا داره عالی بشه
    میشه توی جلد دو جبران کرد
    امیر و تمنا می تونن دنبال راهی برای برگردوندن ترمه بگرده
    این صرفا یک پیشنهاده اما بنظرم باقیه خواننده ها هم موافق باشن
    اگه موافقید تو پاسخ پیامم بنویسید لایک

  34. ترمه گفت:

    سلام.رمان جالبی بود .ولی اگه سن بچه هابیشتر بود و ادب رعایت میشد بیشتر پسندیده میشد.ولی درکل خوب بود
    فقط جلد دوم نداره؟؟؟

  35. ava گفت:

    اصلا جالب نیست بچه گانه و………………………………

  36. سارا گفت:

    خیلی رمان باحال و متفاوتی بود…با اینکه موضوع اصلی ترسناک و هیجانی بود ولی من خودم بعضی قسمتا میزدم زیر خنده واین خیلی خوب بود که یه رمان خشک نبود و موضوع اصلی با طنز آمیخته شده بود
    قلم نویسنده ها هم خیلی خوب بود خسته نباشید سوگل و نیکا جان…بی صبرانه منتظر جلد دومشم…
    پیشنهاد میکنم کسایی که رمان ترسناک و هیجانی دوست دارن حتما بخونن…
    مرسی از رمان خوبتون وخسته نباشید…

  37. یلدا گفت:

    رمان خیلی قشنگ و هیجانی بود
    امیدوارو جلد دوم هم داشته باشه

  38. Reza گفت:

    واقعا باید به چنین نویسنده ایی افتخار کرد
    یکی از رمانایی بود که واقعا ازش خوشم اومد…تیکه هاش…شوخی هاش…کنایه هاش و … واقعا دس مریزاد

  39. امیرحسین گفت:

    نویسنده عزیز من به خاطر رعایت نکردن ادب در نوشتن رمان متاسفانه ادامه ندادم ولی موضوع خوبی داشت ولی ای کاش ادب رعایت میشد امیدوارم که دیگه از این اتفاقا نیافته
    چرا که یه نویسنده افکارش و نوشته هاش باید الگو دیگران باش

  40. مهرسا گفت:

    سلام من میخوام رمان تایپ کنم ولی چرا نمیشه تو سایت ثبت نام کرد؟لطفا پاسخگو باشین

  41. SANA گفت:

    رمان قشنگی و زیباییه پیشنهاد میکنم بخومید حتماااااااااااااااااااا

  42. Negar گفت:

    تبریک به نویسنده های عزیز
    رمان جالب و متفاوتی بود. پیشنهاد میشه شدیدا!

  43. nika_em گفت:

    ممنون از وقتی که برای خوندنش گذاشتید

  44. Roshanak گفت:

    رمان خیلی متفاوت و جالبیست.
    من این رمان رو در حال تایپ مطالعه کردم و با اینکه تا حالا با این ژانر رمانی نخوندم خیلی ازش خوشم اومد.
    داستانی هیجانی و متفاوت با قلمی روان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین کتابها

  • دانلود رمان زاده ایل قشقایی

    رمان زاده ایل قشقایی

    روایت زندگی دختری از تبار ایل ترک زبان بزرگ قشقایی که درخانواده‌ای اصیل‌زاده به دنیا آمده و باید طبق اصالت خانوادگی‌اش رفتار کند. سنت‌هایی که زندگی این دختر را

  • رمان از تجریش تا راه آهن

    رمان از تجریش تا راه آهن قصه ی تضاد ها ی دو قشر از جامعه است که هر دو زیر سقف آسمان و در یک شهر زندگی می کنند اما میان آنها فاصله بسیار است.

  • رمان عطر بارون، بوی سیب

    رمان عطر بارون، بوی سیب

    رمان عطر بارون،بوی سیب حکایت دختری است که پس از یک جدایی در تلاش برای مبارزه با مشکلات هست 

  • یادبود آخرین مرقومه

    رمان یادبود آخرین مرقومه

    این رمان در مورد صندوقچه ای هست که بعد از مادربزرگ به دست نوه‌اش می افتد و او حالا با اسراری مواجه هست که برایش دردسر درست میکنند

  • پایان‌نامه مقدونی

    داستان کوتاه پایان‌نامه مقدونی

    پایان نامه مقدونی توصیف زندگی که بخاطر افکار افراد قدم به مسیر اشتباهی گذاشته می‌شود

  • رمان مینو سپنتا انگره

    رمان مینو سپنتا انگره

    رمان مینو سپنتا انگره رمانی است با ژانر تخیلی در مورد سرزمین ارواح و نجات یکی از شخصیت های رمان از این سرزمین است

×

منوی سایت