. [ نگاه دانلود ، مرجع دانلود رمان ] .

تبلیغات بهترین ها

رمان لیلی من

انتشار توسط نگاه
۲۵ مرداد ۱۳۹۶

نام رمان : لیلی من

نویسنده : نسترن موسوی

ژانر : عاشقانه. معمایی

سطح رمان : معمولی

ویراستاران : :~LiYaN~:.

تعداد صفحات کتاب : 220 پی دی اف

منبع تايپ رمان : انجمن نگاه دانلود

تعداد دانلود : 38,399

3.3/5 - (7 امتیاز)
مطالعه/دانلود کتاب
رمان لیلی من
. [ نگاه دانلود ، مرجع دانلود رمان ] .

دانلود کتاب

خلاصه کتاب

رمان لیلی من داستانی برگرفته از واقعیت به اضافه شاخ و برگ هایی نویسنده در قالب شخصیت ها است

رمان لیلی من داستانی برگرفته از واقعیت به اضافه شاخ و برگ هایی نویسنده در قالب شخصیت ها است

رمان لیلی من

رمان لیلی من

خلاصه:

آیدین کیانی پس از مرگ همسرش، به دنبال پرستاری برای تنها دخترش بارانا می‌گردد. از این سو دختری به نام لیلی پا به خانه‌ی آن‌ها می‌گذارد و…
(داستانی کاملا متفاوت با آنچه تا به حال خوانده‌اید)
.
مقدمه(به قلم خودم):
دست‌هایت پراز مهر بود. از همان سمتی که خورشید لبخند می‌زد.
از همان سمتی که خورشید از خط دریا پایین‌تر می‌رفت.
تو لبخند زدی، غرق شدی در آب‌های خیالم! تو مهربان بودی! فراتر از آنچه تصور می‌کردم.
اما خیالِ رفتنت برای من جهنم بود.
کاش می‌ماندی!

داستان برگرفته از یه زندگی واقعیه که من بهش پروبال دادم و شخصیت‌هایی رو هم بهش اضافه کردم!

.

قسمتی از رمان:

کلید رو تو قفل در چرخوندم.
نفس عمیقی کشیدم و در رو باز کردم. اولین چیزی که شامه‌ام رو نوازش کرد، بوی قورمه سبزی بی‌بی بود!
وارد خونه شدم و در رو پشت سرم بستم. کفش‌هام رو توی جا کفشی گذاشتم و به سمت آشپزخونه رفتم.
– سلام بی بی!
نگاهِ عجیبی بهم انداخت و گفت:
– سلام به روی ماهت لیلی جان! چقدر امروز زود اومدی!
سعی کردم لبخند بزنم. لبخندی که خیلی وقت بود باهاش قهرم! بدونِ اینکه جواب بی‌بی رو بدم در قابلمه رو

برداشتم که بخار غذا روی صورتم پخش شد.
– اوم، بی‌بی دستت دردنکنه.
درحالی که داشت برنج رو آب کش می‌کرد گفت:
– می‌دونستم دوست داری، برای همین درست کردم! حالا هم برو لباسات رو عوض کن عزیزم. غذای شاهوردی رو هم می‌دم ببر!
با آوردن اسم “شاهوردی” اخم کردم. کی تموم می‌شد این شاهوردی؟! کی خلاص می‌شدیم از دستش؟
کیفم رو از روی شونه‌ام کندم و انداختمش روی تخت، خسته بودم! به معنای واقعی. نیم نگاهی به ساعتِ خاکستری

رنگ روی دیوار انداختم که هدیه‌ی شرکت (…) بود! برای جذب مشتری.

با عوض کردن لباس هام؛ به سمت سرویس بهداشتی رفتم و نگاهِ عمیقی به صورتم انداختم.
سفید، بی حس، صورتی که کاملا به زردی می‌زد و چشم‌هایی که اونقدر مشکی بودن

3.3/5 - (7 امتیاز)

پرسش و پاسخ، نظر

13 پاسخ به “رمان لیلی من”

  1. Zahra khanomi گفت:

    سلام
    با تشکر از نویسنده عزیز که قطعا برای این رمان زحمت زیادی کشیدن
    ولی به عنوان یه خواننده حرفه ای ضعف های چشمگیر این رمان رو براتون گوشزد میکنم باشد ک تو رمان‌های بعدیتون این ضعف ها رو نبینیم
    اول ریتم بسیار تند رمان بود که اصلا به وقایع اجازه تعریف نمی‌داد… اتفاقات خیلی سریع و پشت سر هم بدون هیچ گونه جذابیتی رخ داد
    دوم حضور شخصیت‌هایی که اصلا علت حضورشون مشخص نبود.. مثل مژده یا فرهام… نویسنده سعی داشت با حضور فرهام یه مثلث عشقی بسازه که بسیار ضعیف شخصیت پرداخته شد و کاملا آبکی از آب دراومد
    سوم داستان متفاوت با اونچه قبلا خوندم نبود(برخلاف مقدمه نویسنده) بلکه تلفیقی از چندتا رمان بود که متاسفانه ایده جالب و پردازش شده ای نداشت
    چهارم تناقضات تو نوشته دیده می‌شد
    پنجم اینکه اتفاقاتی تو داستان بدون مقدمه می افتاد
    مثلا اسم کیانی رو اولین بار اول شخص گفت درحالی که قبلش اصلا نشنیده بود اسم رو
    و اینکه نثر نوشته اصلا جذبم نکرد
    خیلی ضعیف بود… اون جملات ادبی وسط اون نثر محاوره چی میگفت؟!
    و اینکه ویژگی هایی شخصیت های داستان اصلا پرداخته نشده بود
    از کجا باید غرور و خودخواهی لیلی رو می‌فهمیدیم؟
    یا حتی عشق آیدین هم اصلا پرداخت نشد… نفهمیدم دقیقا آیدین عاشق چی لیلی شد؟ فقط صرف شباهتش به پریا علت جالبی نبود
    و مهم ترین سوالم اینه که اون رستوران شیطان پرستی که با مژده رفتن چی میگفت وسط داستان؟ و حتی تو اون رستوران مگه لیلی چی گفت با مژده که یهو مژده اونجور قاطی کرد این بخش ضعیف ترین بخش رمان بود به نظرم

  2. shadi گفت:

    رمان رو همین طوری تو هم توهم سر هم کردید . این از اول داستان که گفت چشمای سیاه و … این از بعدش که گفت چشمام عسلی بعدش که یه دفعه همه ی شخصیاتا از رمان می رفتن مثل مژده و ترانه و کامران و دختر ایدین
    نتونستم اونطوری که باید از داستان لذت ببرم

  3. ثنا گفت:

    سلام دوستان،من با فرمتapkدانلود میکنم نصب هم میکنم ولی فایل برام باز نمیشه کسی میدونه چرا؟من دو سه ساله تمام رمانامو با همین فرمت مطالعه میکنم

  4. daniya گفت:

    سلام ابتدا از خواندن نوشته ی گفتم چه رمانی باید باشه هنگامی که رمان رو تموم کردم فهمیدم که رمان اول شماست احساس میکنم اخرای رمان رو خیلی زود سر هم اوردین خیلی جا داشت رمان رو بهتر بکنید و اینکه چرا همه شخصیت ها یک هو ناپدید شدن اون از مژده که اصلا معلوم نبود برای چی تو رمان حضور داشت وترانه هم که بعد از عقد یک بار با لیلی در تماس بود با این نوع نگارش. خواننده احساس میکرد لیلی شخصیت منزوی داره و این اصلا خوب نیست و این هم بگم که اصلا از سکته بی بی جای عقد ترانه و یک دفعه ابراز احساسات ایدین خوشم نیومد خیلی بهتر میتونست باشه معذرت میخوام اگه ناراحت شدین از نقد اما این پست رو تایپ کردم تا در اینده رمان های خیلی بهتر از شما ببینم منتظر رمان بعدیتون هستم

  5. Banoo.m.k گفت:

    خسته نباشید ،موضوع رمان مخلوطی از چند تا رمان با هم بود ،خیلی یهویی همه چی اتفاق افتاد ،شخصیت های رمان مثل مژده یهو تو داستان حذف شدن معلوم نبود حضورشون برا چیه ،کاملا غیر قابل باور بود امیدوارم رمان بعدیتون کاملتر و باورپذیرتر باشه

  6. نسترن موسوی گفت:

    @شونا,
    سلام شونا جان، مرسی از نقد و نظرت♥
    به هر حال این اولین نوشته ی من بود ، از سر بی تجربگی اشکالات و ایرادات زیادی داشتم
    به هرحال ممنون:)

  7. اسما گفت:

    سلام هرکارمیکنم بالا نمیاد رمان ازطریق apkمیرم

  8. جواد خواجه گفت:

    سلام چرا نسخه Apkبازنمیکنه لطفا جوابم بدیدممنون

  9. شونا گفت:

    داشتم اولشو میخوندم گفتم شاید خوب باشه اما دو سه جاش گفته ها عوض میشد مثلا اولش میگفت به چشمای مشکی رنگم نگاه کردم که خیلی هم انگار مشکی بوده با تعریف نویسنده بعد یه جا آماده میشه بره بیرون میگه به چشمای عسلی رنگم نگاه کردم نفهمیدم چشماش چه رنگیه بالآخره و یه سری جاهای دیگه همینطوری بود. خلاصه بعد از بیس صفحه دیگه نتونستم بخونم جالب نبود

  10. ارام گفت:

    سلام ممنون از زحمات نویسنده عزیز
    موضوع خوبی بود اما جای کار زیاد داشت خیلی بیشتر از این میشد شاخ و برگش داد
    روند داستان خیلی تند پیش رفته بود برای همین خواننده داستان نمی تونه خوب داستان و درک کنه و باهاش همراه بشه
    منتظر رمان های بعدیتون هستیم
    امیدوارم قلمتون روز به روز بهتر بشه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین کتابها

  • دانلود رمان زاده ایل قشقایی

    رمان زاده ایل قشقایی

    روایت زندگی دختری از تبار ایل ترک زبان بزرگ قشقایی که درخانواده‌ای اصیل‌زاده به دنیا آمده و باید طبق اصالت خانوادگی‌اش رفتار کند. سنت‌هایی که زندگی این دختر را

  • رمان از تجریش تا راه آهن

    رمان از تجریش تا راه آهن قصه ی تضاد ها ی دو قشر از جامعه است که هر دو زیر سقف آسمان و در یک شهر زندگی می کنند اما میان آنها فاصله بسیار است.

  • رمان عطر بارون، بوی سیب

    رمان عطر بارون، بوی سیب

    رمان عطر بارون،بوی سیب حکایت دختری است که پس از یک جدایی در تلاش برای مبارزه با مشکلات هست 

  • یادبود آخرین مرقومه

    رمان یادبود آخرین مرقومه

    این رمان در مورد صندوقچه ای هست که بعد از مادربزرگ به دست نوه‌اش می افتد و او حالا با اسراری مواجه هست که برایش دردسر درست میکنند

  • پایان‌نامه مقدونی

    داستان کوتاه پایان‌نامه مقدونی

    پایان نامه مقدونی توصیف زندگی که بخاطر افکار افراد قدم به مسیر اشتباهی گذاشته می‌شود

  • رمان مینو سپنتا انگره

    رمان مینو سپنتا انگره

    رمان مینو سپنتا انگره رمانی است با ژانر تخیلی در مورد سرزمین ارواح و نجات یکی از شخصیت های رمان از این سرزمین است

×

منوی سایت