نام رمان : رمان کوتاه سرنوشت پیچیده
نویسنده : صبا حقانی منش
ژانر : عاشقانه. جنایی
سطح رمان : معمولی
ویراستاران : -
تعداد صفحات کتاب : 115 صفحه پی دی اف
منبع تايپ رمان : انجمن نگاه دانلود
تعداد دانلود : 18,996
رمان سرنوشت پیچیده یک رمان عاشقانه که عشق زخم خورده ها را نشان میدهد و سعی میکنند مرهم دل همدیگر شوند ولی هیچ آغازی بدون مشکلات نیست و باید بتوان از پس اتفاقات برآمد.
خلاصه:
داستان درمورد دختری است مثل خودمان، دختری که داغ پدر دیده. پسری از جنس غرور
که زخم خورده و داغ برادر دیده. سرنوشت این دو را به هم نزدیک میکند.
عشق معنا پیدا می کند برای کسی که تا به حال عاشق نشده و عزیزش را به خاطر
عشقی دروغین از دست داده. *اتنا*
.
قسمتی از متن رمان سرنوشت پیچیده :
_مگه تا حالا شده نقشه های من جواب نده؟
_نه والا.
_خب پس صبر کن تا بهت بگم چیکار کن.
دو روز خیلی سریع گذشت.
تلفنم زنگ خورد. خبر رسید محموله ها دارن می رسن.
بعد از چند دقیقه جنسا رو اوردن. محموله رو تو انبار تخلیه
کردیم و چند نفر از جمله کاوه رو گذاشتم برای نگهبانی و خودم و سهند به بهانه
سرزدن به جنس ها رفتیم داخل انبار.
به سهند گفتم:
_صبر کن چند دقیقه که بیرون نریم خودش مشکوک میشه و میاد داخل.
وهمینطور هم شد.
بعد از چند دقیقه حس کردم یه نفر داخل انبار شد. با چشم به سهند اشاره کردم
بره بیرون تا اگه نقشه نگرفت،برای اون دردسر درست نشه.
در بخشی دیگر می خوانیم :
– حمید چه غلطی میکنی؟ زدی دختره رو لتوپار کردی. رئیس گفته بیاریدش. اینجوری میخوای ببریش؟
پس اسم ابنملجم حمید بود.
دوستش اومد و صندلی رو سرپا کرد و دستهای منم باز کرد و گفت:
– میتونی راه بری؟
لگد اون بدجوری درد میکرد؛ ولی بازم با اینحال سرم رو به نشونه تایید تکون دادم.
دوست حمید گفت:
– چی شد؟
– اون رفیق الاغت با لگد زد تو پهلوم.
یه چشمغره به حمید رفت و گفت:
– عادت کردی؛ نه؟
چندتا پله رو رفتیم
روایت زندگی دختری از تبار ایل ترک زبان بزرگ قشقایی که درخانوادهای اصیلزاده به دنیا آمده و باید طبق اصالت خانوادگیاش رفتار کند. سنتهایی که زندگی این دختر را
رمان از تجریش تا راه آهن قصه ی تضاد ها ی دو قشر از جامعه است که هر دو زیر سقف آسمان و در یک شهر زندگی می کنند اما میان آنها فاصله بسیار است.
رمان عطر بارون،بوی سیب حکایت دختری است که پس از یک جدایی در تلاش برای مبارزه با مشکلات هست
این رمان در مورد صندوقچه ای هست که بعد از مادربزرگ به دست نوهاش می افتد و او حالا با اسراری مواجه هست که برایش دردسر درست میکنند
پایان نامه مقدونی توصیف زندگی که بخاطر افکار افراد قدم به مسیر اشتباهی گذاشته میشود
رمان مینو سپنتا انگره رمانی است با ژانر تخیلی در مورد سرزمین ارواح و نجات یکی از شخصیت های رمان از این سرزمین است
سلام.من حرف شمارو قبول دارم که نمیشه روی اول داستان درباره کلش نظر داد ولی من همه رمان و خوندم حیف وقتی شد که گذاشتم.اگه بخوام اشکالاتش و بگم خیلی زیاد هست ولی سطح خیلی پایینی داشت چه از نظر نگارش و قلم چه محتوا.امیدوارم در آینده کارهای بهتری ازتون ببینیم
از نگاه دانلود بعیده چنین رمان بی محتوایی رو بزاره واقعا ارزش خوندن نداره بیشتر از بیست صفحه نتونستم بخونم. هر صفحه که میخوندم از فرط مضخرف بودنش حرصم میگرفت. به نظرم یا برو کلاس و کارگاه نویسندگی یا دیگه ننویس.
اگر تا اخرش میخوندین بهتر بودچون منم اولش همین فکر رو میکردم
سالی که نکوست از بهارش پیداست عزیزم. سعی کنید بیشتر بخوانید و بیشتر روی تکنیک های نوشتن تمر کز کنید.
دوست عزیز، «پرواز اتشین» من این رمان رو نخوندم. چون فرصت کافی ندارم. اگه شما خوشتون اومده و به نظرتون نویسنده قلم خوبی داشته، نظرتون کاملاً متین هستش و من هم قضاوت نمی کنم. ولی توجه داشته باشید که در کنار این رمان، صد ها رمان کلیشه ای وجود داره که آغاز نامناسبی دارن. هیچ خواننده ای نمی تونه بدون خوندن کامل محتوا از کلیشه ای بودن یا نبودن اون نظر بده و از طرفی هم نمی شه که تمام وقتش رو برای خوندن کامل اثر بذاره. پس کافیه که نویسنده یه اشتباه کوچیک مرتکب بشه تا رمان رو پیشبینی کنه و دست از خوندن برداره. نویسنده اگه می خواد قلمش رو به رخ بکشه، نباید چنین اشتباهی رو در صفحات آغازین کتاب مرتکب بشه. خواننده هم هیچ گناهی نداره ولی نباید تند برخورد کنه.
دوستان پیشنهاد میکنم رمان رو تا اخرش بخونید هیچوقت نمیشه با خوندن چند صفحه قضاوت کرد و نظر نوشت.
موفق باشی نویسنده جان
مزخرف.برید دوتا کارگاه نویسندگی شرکت کنید نوشتن یاد بگیرید تو رو خدا.نگاه جان چرا همچین رمانایی رو توی سایت قرار میدی آخه؟
سلام من دنبال یه رمانم که اسم شخصیت های رمان اراد و تارا بود وتارا زندانی بود تو خونه ی اراد واراد خلافکار بود ولی بعدش تارا عاشق یه پسره میشه که پلیس بود میشه راهنمایی کنید این رمانو پیدا کنم
عزیزم خلاصت شبیه رمان پارلاست! ولی خب اسم شخصیت دختره تارا نبود و اینکه آراد آخر رمان میمیره و اسم اون شخصیت پلیسه هم سیاوش بود!
سلام دوست عزیز
لطفا به لینک زیر در انجمن مراجعه فرمایید.
http://forum.negahdl.com/threads/244696/
اسم رمان( که روزی سنگ خواهد شکست) هست اسم یکی از نویسنده هاش شراگیم بود ولی گفتن میخوان چاپش کنن برای همین ادامه رمانو تو کانالشون نزاشتن . باید چاپ شده باشه
سلام نگاه جون..من دنبال ی رمانیم که درباره ی دختری به اسم ساره هست دفتر مجله داره عاشقه ستاره هاست ی روز تو راه برگشت با یکی تصادف میکنه دندون پزشکه و اسم پسره محمدرضاست ساره ی خواهر دوقلو داره و پدر مادرش طلاق گرفتن مادرش با خواهرش رفتن خارج از کشور فکر کنم…اسم رمان نمیدونم چیه اگه میدونید بهم بگید
مرسی از سایت خوب و بی نظیرت ❤️❤️
سلام دوست عزیز
لطفا به لینک زیر در انجمن مراجعه فرمایید.
http://forum.negahdl.com/threads/244696/
اسمان امشب اسمان دیشب اسمشه❤️
اسم رمان آسمان دیشب آسمان امشب بود فکر میکنم
آسمان دیشب ،آسمان امشب
آسمان دیشب آسمان امشب
خیلی مسخره بود
با نهایت احترام باید بگم بیشتر از ۱۰ صفحه نتونستم بخونم…دختره رو به عنوان گروگان بردن میخوان بکشن بعد میره تو وان دراز میکشه تازه وقتی میاد بیرون تو کمد اونجا لباس ست هم داره که بپوشه؟جالبه…
شاید از نظر بعضی ها به دلیل رنج سنیشون این سبک جالب باشه اما من که یه رمان خوان قهارم و چندین ساله به همه سبک های ایرانی و خارجی رمان خوندم جذب این محتوا نشدم….با تشکر از سایت خوبتون
عالی:)
البته هنوز نخوندما ولی از نویسندش معلومه که حسابی خوندنیه:)
دختره رو ۳ تا مرد دزدیدن. جای سکته کردن از ترس و دلهره حموم پیدا کرده و تو وان خوابیده. بعد هم توی اتاق یه کمد بود از توی اون یه شلوار چسبون مشکی با لباس خاکستری برداشته و پوشیده.اخه چراااااااااااااااااااااا?????مگه داریم????? مگه می شه?????باز شانس اوردیم ارایش نکرد و لنز سرمه ای مایل به سبز لجنی نذاشت. بابا دم نویسنده جان گرم.
کلا ۶ صفحه خوندم. موفق باشی.