نام رمان : ایمی واتس و آینه ی اسرار آمیز
نویسنده : zahra bagheri
ژانر : تخیلی. عاشقانه
سطح رمان : معمولی
ویراستاران : ZrYan
تعداد صفحات کتاب : 265 پی دی اف
منبع تايپ رمان : انجمن نگاه دانلود
تعداد دانلود : 7,691
رمان ایمی واتس و آینه ی اسرار آمیز یک رمان تخیلی فانتزی که با موجودات ناشناخته ارتباط بر قرار میکند و باعث بوجود آمدن مشکلات زیادی میشود و باید با نیروهای بد مبارزه کند.
خلاصه:
داستان دختری به نام ایمی است که طی حوادثی، متوجه می شود موجوداتی ناشناخته از طریق
آینه ی سحرآمیزی وارد شهر می شوند. او به همراه یکی از دوستانش، پیگیر اتفاقات شده و متوجه
می شود آن آینه در انباری مدرسه اش پنهان شده. در انتها ایمی و جارد به دلیل کنجکاوی بچگانه ی
خود، به آینه نزدیک شده و وارد ماجرای خطرناکی می شوند که جانشان را به خطر می اندازد…
قسمتی از رمان ایمی واتس و آینه ی اسرار آمیز :
اعتراف می کرد که این موضوع خودش را نیز ترسانده است، اما از طرفی جمع آوری آن ها و از سوی
دیگر قول جارد برای افشای حقیقت های بیشتر کمی او را از نگرانی در می آورد. بر خلاف فکر های
بدی که به ذهنش راه میافت، این امید وجود داشت که دیگر هیچ موجود ناشناس و مرموزی نمانده
باشد که بخواهد اطراف خانه و یا مدرسه اش پرسه بزند. ایمی با این افکار خود را قانع کرده و تصمیم
گرفت تا رفتن به نزد جارد دیگر به آن موضوع فکر نکند. سپس نفس عمیقی کشید و دوان دوان خود
را به کلاسش رساند.
درس ریاضی هیچ گاه برایش شیرین نبود، بنابراین قرار نبود آن روز هم چهار ساعت در کلاس ریاضی
به او خوش بگذرد. تنها کلمه ای که در وصف آن درس و معلمش به ذهنش می آمد یک کلمه بود:
شکنجه گاه!
با این حال ایمی مثل همیشه تمام مسئله های پیچیده را حل کرده و دور تمامی نکات مهم را خط
کشید. و بالاخره پس از آنکه چهار ساعت تمام نکته برداری
روایت زندگی دختری از تبار ایل ترک زبان بزرگ قشقایی که درخانوادهای اصیلزاده به دنیا آمده و باید طبق اصالت خانوادگیاش رفتار کند. سنتهایی که زندگی این دختر را
رمان از تجریش تا راه آهن قصه ی تضاد ها ی دو قشر از جامعه است که هر دو زیر سقف آسمان و در یک شهر زندگی می کنند اما میان آنها فاصله بسیار است.
رمان عطر بارون،بوی سیب حکایت دختری است که پس از یک جدایی در تلاش برای مبارزه با مشکلات هست
این رمان در مورد صندوقچه ای هست که بعد از مادربزرگ به دست نوهاش می افتد و او حالا با اسراری مواجه هست که برایش دردسر درست میکنند
پایان نامه مقدونی توصیف زندگی که بخاطر افکار افراد قدم به مسیر اشتباهی گذاشته میشود
رمان مینو سپنتا انگره رمانی است با ژانر تخیلی در مورد سرزمین ارواح و نجات یکی از شخصیت های رمان از این سرزمین است
رمان خوبی بود،اگه یکم بیشتر روش کار میشد حتما بهترم میشد
رمان عالی ای بود
داستان ملیح و خوبی بود عزیزم. به امید پیشرفت روز افزونت 🙂
خیلی خوب بودددد❤❤❤
لطفارمان میشا دختر خون اشام و جلد دومش و خاتمه ی بهار را بگذارید
فوق العاده بود. منتظر رمان های بعدیت هستم.
نونای عزیزم این رمان ادامه ی رمان لیانا نیست ؟؟؟چون روبی دین و نارسیسا و اطلاعات این رمان برای رمان لیانا. که اگر اشتباه نکنم نویسنده اون رمان زهرای عزیز بودن .ممنون میشم جواب بدی و رفع ابهام کنی .موفق باشی
سلام عزیزم. من نویسنده ی رمان هستم. این رمان کاملا جدا از لیانا هستش. لیانا خودش سه جلد داشت که ادامه ی داستانش بود.
این رمان موضوعی کاملا جدا داشت، فقط بعضی از شخصیت های رمان های قبلی تو این جلد حضور داشتند.
مرسی عزیزم. رمانت قشنگ بود اما با توجه به سه گانه لیانا ضعیف بود خیلی خوشحال میشم اگه بدونم که قصد ادامه رمان رو داری یانه چون همینطور که خودت گفتی با ابهام تموم شد و مشخص نشد که منظور جادوگر از اون حرف چی بوده و ایمی چطوری نیروی خودشو کنترل کنه و…خداقوت عزیزم به امید موفقیت های روز افزون
سلام عزیزم. نظر خواننده ها برای من محترمه، چشم توی رمان جدیدم ضعف و جبران میکنم.
در مورد ادامه هم فعلا چنین قصدی ندارم. در حال حاضر در حال نوشتن رمانی هستم که فکرمی کنم یک قدم جلوتر از چهارگانه ی لیانا باشه.
ممنون که وقت گذاشتی و خوندی.
خیلی خوبه که نویسنده با خواننده هاش در ارتباط باشه .امیدوارم خیلی خیلی موفق باشی در رمان جدیدت بی صبرانه منتظرم .اگه تخیلی باشه که دیگه چشم رو هم نمیزارم…اگه تو شبکه های اجتماعی هم پیج و کانال داری ممنون میشم معرفی کنی…موفق باشی
ممنونم عزیزم. نه خانومی به جز انجمن، جای دیگه ای رمان تایپ نمیکنم. فقط یک صفحه ی شخصی تو اینستا دارم که مال خودمه. همین.
اما اگر اسم همون رو بخوای بدونی اینه، zahra.bgh99
مرسی عزیزم
فوق الهاده بود، تبریک به نویسنده ی عزیز برای این قلم قوی.
نگاه جان برای بعضی از رمان ها مثل رمان هیراد از سیاوش نمی تونم نظر بذارم. مشکل چیه?
عزیزم تمام کامنت های شما ثبت میشه.
عزیزم منظورم ثبت کامنت نیست. مثلا رمان هیراد اصلا باکس کامنت نمی بینم که بخوام کامنت بذارم که حالا بخواد ثبت شه یا نه. یعنی اصلا جایی برای گذاشتن نظر نیست.احتمال می دم مشکل از من باشه. واسه همین پرسیدم.
شما چیز دیگهای گفته بودید.
برای بعضی از رمان ها صفحه ثبت کامنت بسته شده.
اهان. باشه. من فکر کردم مشکل از من هست. مرسی عزیز از پاسخگوییت
سلام خیلی عالی بود..اصلا هواسم به کتاب های دیگه نبود ولی وقتی همش فکرم میرفت سمت رمان روبی برام جالب بود تااینکه مطمعن شدم .قافلگیر شدم .واقعا زیبا بود. لطفا بازهم بنویس تالذت ببریم.
سلام!
رمان مثل چهارگانه لیانا عالى بود به علاقه’مندان رمان هاى تخیلى پیشنهاد مى شه! من هم درحال تایپ خوندم!
سلام وخسته نباشیدعرض میکنم خدمت نویسنده عزیز
رمانت خوبه و جای تقدیرداره
من درحال تایپ مطالعه کردم و برای این رمان زیبا بهت تبریک میگم
موفق باشی زهراجان.