نام رمان : همخانه ارواح
نویسنده : fateme078
ژانر : ترسناک. معمایی
سطح رمان : معمولی
ویراستاران : ~Desire~
تعداد صفحات کتاب : 319 پی دی اف
منبع تايپ رمان : انجمن نگاه دانلود
تعداد دانلود : 19,039
رمانی تخیلی که به سرگذشت یک خانه قدیمی و ساکنان گذشته و گره خوردن به حال و مسافر امروز این خانه می پردازد
رمان همخانه ارواح
خلاصه:
ماجرا از اونجایی شروع میشه که دنیز به همراه ارغوان برای تحصیل به خانهی قدیمی پدربزرگ مادرش سفر میکنند؛ غافل از اینکه دست سرنوشت زندگی اون رو با دو دختری که در گذشته در این خونه زندگی میکردند گره زده. دو خواهر که سالهای گذشته، زندگی مخفیانهای توی این خونه داشتند و حالا دنبال آزادی از بند اون خونهاند.
.
مقدمه:
بر لبانم سایهای از پرسشی مرموز
در دلم دردیست بیآرام و هستی سوز
راز سرگردانی این روح عاصی را
با تو خواهم در میان بگذاردن، امروز
گر چه از درگاه خود میرانیام؛ اما
تا من اینجا بنده، تو آنجا، خدا باشی
سرگذشت تیرهی من، سرگذشتی نیست
کز سرآغاز و سرانجامش جدا باشی
قسمتی از رمان :
– آمدهایم که برویم، هیچکس ابدی نیست. زندگیمان مانند کتاب داستانی است که اولش ساده و آرام پیش میرود،
وسطهایش هیجان میگیرد و در آخر پیروز یا مغلوب میشویم.
گاهی همهچیز راحت و آرام پیش میرود و یکراست به خانهی ابدیمان راه مییابیم.
و گاهی برای سنگ قبر نداشته، آرزوهای از دست رفته و یا انتقام میمانیم و سرگردان میشویم…!
***
کنار گلهای یاس باغچه ایستادم. در حالی که چمدونم رو جلو-عقب میکردم، یاد دیشب افتادم که بابا بعد از یک ماه، اجازهی رفتن از تهران رو صادر کرد. این هفته به کل نازش رو کشیدم؛ دیشب هم گفتم:
– اگه نذاری برم، مثل مریم دختر فراری میشم و از این زندونی که برام ساختی فرار میکنم!
بابا چهقدر از این حرفم شوکه شده بود! سیلی که به گوشم زد رو به یاد دارم. آخر هم گفت:
– هر قبرستونی که میخوای بری، برو! توی خونهی من کمتر از گل به تو نگفتن؛ اما اگه میخوای از این خونه بری، باید جایی که من میگم بری!
کلیدی رو از روی میز برداشت و به دستم داد. میگفت مادرم یه زمانی توی اون خونه زندگی میکرده؛ حتی علتش رو هم نپرسیدم. به مادرجون نگاه کردم؛ صورت گرد و لپهای برآمدهاش من رو به سمتش کشوند. بیمحابا بـ ـوسهای به صورت کوچولوش زدم.
لبخند عمیقی زد و گفت:
روایت زندگی دختری از تبار ایل ترک زبان بزرگ قشقایی که درخانوادهای اصیلزاده به دنیا آمده و باید طبق اصالت خانوادگیاش رفتار کند. سنتهایی که زندگی این دختر را
رمان از تجریش تا راه آهن قصه ی تضاد ها ی دو قشر از جامعه است که هر دو زیر سقف آسمان و در یک شهر زندگی می کنند اما میان آنها فاصله بسیار است.
رمان عطر بارون،بوی سیب حکایت دختری است که پس از یک جدایی در تلاش برای مبارزه با مشکلات هست
این رمان در مورد صندوقچه ای هست که بعد از مادربزرگ به دست نوهاش می افتد و او حالا با اسراری مواجه هست که برایش دردسر درست میکنند
پایان نامه مقدونی توصیف زندگی که بخاطر افکار افراد قدم به مسیر اشتباهی گذاشته میشود
رمان مینو سپنتا انگره رمانی است با ژانر تخیلی در مورد سرزمین ارواح و نجات یکی از شخصیت های رمان از این سرزمین است
آخرش نفهمیدیم چی شد فصل اولش خوب بود ولی فصل دوم و کاملا موضوع عوض شد
رمان خیلی مسخره ای بود مخصوصا فصل دو
لطفا ادامش بدید
لطفا ادامش بدید جلد سومش رو توروخدا لطفا
سلام، متاسفانه امکان نوشتن جلد سومش نیست.
عالی بود
دسخوش داشتی
یکمی هم شبیه فیلم rings بود.
اخرشم میشد باحال تره بشه.
غلط املایی هم داشت که باعث شد سخت تر بفهمم.
ولی تک تک ثانیه ها ارزش داشت.
بازم بفرس.
ببخشید جلد دوم این رمان اومده؟؟؟اگه اومده اطلاع بدین لطفن ممنونم(:
سلام دو تا جلدش اینجا باهمه. همین فایل رو دانلود کن جلد دومشم داخلشه
رمان خوبی بودالبته جلد اولش…بیشتر معمایی بود نه ترسناک…جلد دومش یکم دور از فکر بود
رمانی زیبا با قلمی فوق العاده و ایدهای ناب!
امیدوارم همیشه در موفقتر از قبل باشی، علیالخصوص در عرصهی نویسندگی! ^.^
خدایی جلد اولش خیلی ترسناک بود من خودم عاشق رمان ترسناکم ولی این دیگه خیلی ترسناک بود مخصوصا که تنهایی شب بخونیشمرسی از نویسنده فقط جلد دومش اخرش خیلی هندی بازی شد کاش جوره دیگه ایی بود که طعم ترسناکیش میموند…
عالیههههههههه
عاشقش شدم بازم ترسناک بنویس
هرکسی ک یه رمان تخیلی و معمایی میخواد این رمانه مناسبیه زیبا بود
به نظرم بعضى از قسمتای رمان گنگ بود، دنیز نامزد بهترین دوستشو ندیده بود یا حتی اسمشو نمیدونست ؟؟ یا مگه دنیز ندید که نیره افتاد توى چاه؟؟ مرد همسایه داستانش گنگ و نامعلوم موند، نسبت فامیلیه علیرضا و نیره هم یکم هندى بود، جلد اولش خیلى خوب بود جلد دومش یکم غیرواقعى، در کل میشه گفت خوب بود، خسته نباشید
رمانش خیلی ترسناکه. من ترسیدم
دوسش داشتم….خسته نباشی،اولین نویسنده ایرانی که من داستانشو خوندم بودی که وقتی رمانش ژانر ترسناک داره واقعا داخلش وحشت حس شد
خشته نباشی
اولین باره رمان ترسناک میخونم
بنظرم ژانر معمایی و ترسش رو به خوبی نشون داده
ان شاءاللّه همیشه موفق باشی نویسنده ی عزیز
رمان قشنگی بود
متشکر از نویسنده محترم