نام رمان : تنهایی دالیا
نویسنده : samanehaminian69
ژانر : پليسى - جنایی
سطح رمان : معمولی
ویراستاران : .:~LiYaN~:. و *بانو بهار*
تعداد صفحات کتاب : 325 صفحه پی دی اف
منبع تايپ رمان : انجمن نگاه دانلود
تعداد دانلود : 17,084
تنهایی دالیا یک رمان پلیسی جنایی است روایت حسرت و کینه در زندگی و تبعات آن است
رمان تنهایی دالیا
خلاصه:
دخترى همانند من و تویى که با هزار امید و آرزو دل به مردى میبندد و به امید ساختن یک
خانه همراهش میشود؛ اما آنچه که انتظارش را میکشد ویرانهای بیش نیست.
نفسهایم تنگ است و برایم مهم نیست که تا پایان این راه، چه مدتى باقىست. مىخواهم
در این سکوت، در این اتاق کوچک سلولم، زندگى را براى همیشه کنار بگذارم. مگر زندگى جز
حسرت و کینه، برایم چه چیز گذاشت که برایش بجنگم.
.
قسمتی از رمان :
من ماندهام، تنها، با عکس کوچک درون دستم. یک روز، دو روز، اصلاً نمیدانم چند روز از اینجا
آمدنم میگذرد. تنها میدانم، تمام زندگىام بالاخره نابود شد و تمام آسمان و ریسمان بافتنهایم،
اثرى نداشت.
چه کسى فکرش را میکرد از آن زندگى، همچین چیزى باقى بماند؟! خدایا انقدرخستهام، که دیگر
توان نفس کشیدن هم ندارم. تنها میخواهم هرچه زودتر مرا به عزیزم برسانى؛ حال فرقى نمیکند،
گـ ـناهکار یا بىگـ ـناه؛ تنها مرا برسان! هرچند تنها تو میدانى اگر خود آن گـ ـناه را انجام میدادم،
اکنون آرامش بیشترى داشتم و اینگونه این عذاب، مرا مثل خوره نمیخورد. اى کاش واقعاً من خودم
آن نامرد را کشته بودم و این تصور واقعیت داشت و من، مجبور به بازی کردن آن نبودم.
همه فکر میکنند از آن شب به بعد، لال شدهام؛ ولى، آیا فکر هم کردهاند که چهگونه میتوانم با
کشیدن آن همه درد، زبان در دهان بچرخانم؟! چهگونه از بىرحمى آن حیوان بگویم؟ در تمامی این
سالها، تنها نقاب خوشبختى به صورت زده بودم و خوشبختى و آرامش تنها برایم سراب بودند.
چهگونه به این جماعت نفهم، حالى کنم که من حتى به دروغ، راضى و خوشحال از این اتهام هستم.
باز هم صداى نگهبان بلند میشود و نامم را فریاد میزند. چرا دست از سرم برنمیدارند؟! چرا به
یکباره، طناب دار را دور گردنم نمیانداختند و مرا راحت نمیکردند؟! چه فرقى داشت که من
گـ ـناه کرده باشم یا نه؛ مهم این است که من هم مقصر بودم.
یک رمان عاشقانه و تراژدی با چاشنی اتفاقات پلیسی و جنایی، داستان به یک فلش مموری خاص و سرنوشت افرادی که خواسته و ناخواسته درگیر ماجرا شدند میپردازد
صادق هدایت در این کتاب نشان میدهد که هنوز جوانمردی نمادی از انسانیت فراموش شده روزگار به حساب می آید، ولی شخصیت اصلی داستان سخت به آن پایبند است.
ترجمه داستان مامی داستانی کوتاه به نویسندگی Anne Nowlin است یک داستان ادبی مربوط به کودکی ده ساله و واقعیت های زندگی اش در شبی پر اتفاق
اثری ماندگار از صادق هدایت روایتگر افراد مختلفی است که گرفتار هنجارها و ناهنجاریهای جتماعی شدهاند و از محیط اطراف خود در رنج و عذاب هستند.
رمان برای سیمین روایت یک گذشته پر از اتفاقات و رازهای بزرگ است به دنبال پیدا کردن یک گمشده باید دید چه حوادثی در انتظار است تا رسیدن به مقصود
روایتی از سختیها و رنجهایی است که هر انسانی ممکن است در طول زندگی خود با آنها مواجه شود. مشکلاتی که حتی ممکن است انسان را از ارزشها و شرافت وجودی او دور کند.
پرسش و پاسخ، نظر
با سلام خدمت تمامیه عزایزانی که وقت گذاشتند و در اینجا برای بنده نظر های بسیار ارزشمندشان رو نوشتند .
خوشحالم از اینکه از خوندن رمان لذت بردید و ممنونم از شمایی که نقد خودتون رو برام نوشتید .
با سلام خدمت نویسنده
به نظر من که رمان زیاد میخونم اگه نثر انقدر ادبی نبود شاید کمی بیشتر می تونستید با مخاطب ارتباط بگیرید
دختر داستان بی نهایت بی ادب ونپخته بود از یه زن سی ساله واقعا بعید بود این رفتارها حالا ،
هرچقدر آدم تو زندگی مشکل داشته باشه
درکل خواننده رو جذب نمی کرد
شخصیت نازار به عنوان یه وکیل خیلی لوس بود
امیدوارم در رمانهای بعدی موفق باشید
سلام رمان خیلی قشنگی بود. قلمی روان ویک عاشقانه زیبا داشت
ممنون از نویسنده عزیز
خیلى رمان قشنگى بود.
به جرات میتونم بگم فوق الآده و بى نظیر بود.
واقعا باید به نویسنده بابت ایده ذهنى زیباشون تبریک گفت. و همچنین خسته نباشید ویژه
راستش به نظرم خیلی نقص داشت…خیلی…
مثلا موجه نشون دادن کاری که آخراش آروان کرد…اینکه دل دالیا با وجود زن داشتن آروان اون آرامشو داشت و…
سلام و دست مریزاد نویسنده محترم واقعا لذت بردم، بسیار زیبا
این رمان بى نهایت زیبا و عاشقانه هاى بکر داشت. ممنون واقعاً موضوع تازه و جدیدى بود.
سلام این رمان برای کامپیوتر مشکل داره دانلود میشه ولی نمیشه داخلش رفت
سلام. تست شد و مشکلی نداره
متاسفانه لینک دانلود پی دی اف مشکل داره برای کامپیوتر مرسی رسیدگی کنید