نام رمان : باران ماه مرداد( سرآشپز زندگی من)
نویسنده : gandom، zari dokht
ژانر : عاشقانه.معمایی
سطح رمان : معمولی
ویراستاران : nilofar.gh و ~Desire~
تعداد صفحات کتاب : 252 پی دی اف
منبع تايپ رمان : انجمن نگاه دانلود
تعداد دانلود : 41,919
داستان دربارهی دختری است که با توجه به علاقه و هدف مهم زندگیاش، آشپزی، تصمیمی میگیرد و این تصمیم شروع اتفاقات جدید است
رمان باران مرداد ماه
خلاصه:
گاهی با یک شروع ساده میتوان پایانی خوش را به ارمغان آورد، حال میخواهد آن آغاز با یک تصمیم بزرگ یا کوچک باشد.
داستان دربارهی دختری است که با توجه به علاقه و هدف مهم زندگیاش، آشپزی، تصمیمی میگیرد که دورانی عجیب به زندگیش بدهد و همان تصمیم او را وارد بازیهایی میکند؛ بازیهای خطرناکی که رنگ و بوی حقیقت دارند.
.
مقدمه:
به خودم گفتم از زمین که گذشت
از هوایی شدن هراسی نیست
پیشبینی نکن چه خواهد شد
عشق مثل هواشناسی نیست
عشق، باران ماه مرداد است.
.
قسمتی از رمان :
آقا مهدی آخرین ظرف میگو رو برداشت تا برای مشتری ببره. همه در حال نظافت آشپزخونه بودند. مهتا و یاسی
ظرفها رو میشستن و مسعود فرها رو تمیز میکرد، علی و محسن هم گاز رو تمیز میکردندآقای توکلی، سرآشپز هم مشغول جمعکردن وسایلش بود.
میدونستم همه از اینکه اون میخواد از آشپزخونه بره ناراحت بودند؛ اما دستهاش جوابش کرده بودند، خودش
میگفت دیگه وقت بازنشستگیم رسیده.
بچهها همه تو لک بودند و کسی با کسی کاری نداشت، آشپزخونه برعکس همیشه تو سکوت کامل بود و تنها صدای
بشقاب و قاشق میاومد.تی رو گرفتم و مشغول تمیزکردن کف آشپزخونه شدم. همیشه آرزو داشتم که آشپز خوب
و معروفی بشم. بعد از گرفتن لیسانسم تو رشتهی حسابداری علاقهای به ادامهدادن درسم نداشتم و تصمیم گرفتم
تا دنبال کار موردعلاقهم برم. از وقتی ۲۲ سالم بود در کنار درسم آشپزی رو دنبال کردم و کلاسهای مختلف شرکت
کردم که تو اکثر این کلاسها تعریف رستوران آقای مولایی رو شنیده بودم و خیلی دوست داشتم اونجا مشغول به
کار بشم. به مامان و بابا گفتم که الا و بلا باید تو همین رستوران کار کنم، اونا هم که علاقهی من رو به آشپزی
میدونستند، اجازه دادن که علاقم رو پیش بگیرم. به هزار زور و زحمت تونستم به رستوران آقای مولایی بیام
که یکی از رستورانهای معروف شمال بود با غذاهای خارجی، اونم نه به عنوان آشپز ولی خب دستیار هم بد نبود.
روایت زندگی دختری از تبار ایل ترک زبان بزرگ قشقایی که درخانوادهای اصیلزاده به دنیا آمده و باید طبق اصالت خانوادگیاش رفتار کند. سنتهایی که زندگی این دختر را
رمان از تجریش تا راه آهن قصه ی تضاد ها ی دو قشر از جامعه است که هر دو زیر سقف آسمان و در یک شهر زندگی می کنند اما میان آنها فاصله بسیار است.
رمان عطر بارون،بوی سیب حکایت دختری است که پس از یک جدایی در تلاش برای مبارزه با مشکلات هست
این رمان در مورد صندوقچه ای هست که بعد از مادربزرگ به دست نوهاش می افتد و او حالا با اسراری مواجه هست که برایش دردسر درست میکنند
پایان نامه مقدونی توصیف زندگی که بخاطر افکار افراد قدم به مسیر اشتباهی گذاشته میشود
رمان مینو سپنتا انگره رمانی است با ژانر تخیلی در مورد سرزمین ارواح و نجات یکی از شخصیت های رمان از این سرزمین است
درود بر شما
اینکه شجاعت داشتید و دست به قلم شدید عالیه اما باید خیلی مطالعه کنید، رمانهای نویسنده های نامدار ایران و جهان رو بخوانید تا چم و خم رمان نویسی دستتون بیار. رمان شما منو جذب نکرد، بعد از ۱۰۰ صفحه رهاش کردم. بیشتر شبیه جزوه هایی بود که لابلاش سرفه های استاد رو هم میشد پیدا کرد.
سلام به نویسنده عزیز.ابتدای داستان کشش خوبی رو ایجاد میکرد اما از وقتی که داستان وارد ایتالیا شد خیلی سرسری بود اگه این قسمت روش بیشتر کار میشد قطعا رمان بهتری میشد.بازم ممنون از نویسنده
بد نبود
رمان ابکیی بود
سلام،با تشکر از نویسنده،میشه گفت که رمانتون خوب بود،اما میتونست بهتر هم بشه،اینکه نباید زود بینشون عشق ایجاد میشد و یه سری نقص های دیگه،در کل خسته نباشید میگم بهتون،منتظرِ کارای بهترتون هستم،قلمتون مانا…
دستت نویسنده ها درد نکنه اما به نظرم خیلی جای کار داشت.
من یکی از دنبال کننده هاتون بودم تا وقتی اسم رمان تغییر کرد و من متوجه ی این تغییر نشدم اولش برام جذاب بود اما حالا که تا انتها خوندنش فقط می تونم بگم رمانتون رمان نبود امیدوارم کارهای بعدیتون بهتر باشه
رمان خوبی بود ولی موضوعش زیاد خاص نبود
خیلی ضعیف بود ، اصلا نمیشد با شخصیت ها ارتباط برقرار کرد
سلام دوستان
رمان بدی نبود و نویسنده هم قلم نسبتا خوبی داشت ولی من انتظار رمان خیلی خاصی رو داشتم اونطور که از خلاصش برمیومد که متاسفانه اونطور نبود
واقعا رمان زیبایه پیشنهاد میکنم بخونینش
موضوع جدیدى هم داره امیدوارم که بازم رمان از این دوتا نویسنده ببینم حتما اونا رو هم دنبال میکنم و میخونم
گندم و زهرای عزیزم موفق باشید رمانتون عالی بود♡