نام رمان : فلق
نویسنده : سناتور (SheRviN DoKhT)
ژانر : تراژدی، اجتماعی
سطح رمان : -
ویراستاران : Zahraツ
تعداد صفحات کتاب : ۳۴ پی دی اف
منبع تايپ رمان : انجمن نگاه دانلود
تعداد دانلود : 5,177
داستان کوتاه فلق ویژه نگاه دانلود
خلاصه:
داستان روایتگر درددلهای زنی روستایی با خود و خدای خوده؛
زنی که قراره قربانی شه و هیچ قهرمانی هم برای نجاتش وجود نداره.
فلقه، سپیدهی صبح
و آیا روشنایی صبح میتونه نوری به ظلمات بخت اون بتابونه؟
آیا میشه فلق، معجزهای برای اون شه؟
پیشگفتار: خود داستان بیشتر به سبک وانشاتهای قبلیمه تا داستان کوتاه.
فقط چون بلندتره و توضیحاتش هم جزئیتره، داستان کوتاه معرفیش کردم.
من اهل محدودکردن مخاطب نیستم؛
ولی اگه فکر میکنید علاقهای به خوندن داستانهای اجتماعی به دور از فانتزی و دنیای صورتی ندارید،
لطفاً این داستان رو شروع نکنید. در نتیجه همینطور، داستان رو مینویسم مثبت چهارده سال.
قسمتی از داستان:
طاها بیهوا یکی تو صورتم کوبید. پاهام رو چنگ زدم که دردشون،
جایگزین درد شدید پیچیده تو صورتم بشه. خون لای صورت بزکدوزککردهم رنگ گرفت.
پارچه رو، روی صورتم کشید تا خونی شه و بعد یه گوشه انداختش.
شبیه یه عروسک بیجون بودم. همینجوری دست یه بچه داده شده بودم
تا هر جور دوست داره باهام بازی کنه. نگاهم کرد. قسم میخورم میدونست دوستش دارم.
دستهام رو گرفت و بـ*ـوسـید.
«خدیجه، تو رو به روح آقات قسم حلالم کن! به قرآن نمیخواستم!
حلالم کن آجی! خدیجه نوکرتم. خدا خودش میزنه پس سرم، به خاک سیاه میشونَدَم،
تو آه نکشی، شکایتم رو به خدا نکنیا! به…»
پیشنهادات:
نمیدونم نفس کم آورد که ادامه نداد یا از چشمهام خوند قسم بیشتر بده یا نده فرقی نداره.
کاش میتونستم بهش بگم «طاها من که دارم میرم؛ ولی این دم آخری…»
هی! ما لالها، حتی خدا هم صدامون رو نمیشنوه، چه برسه بندهی خدا.
آدمها رو وقتی خاک میکنن، نه میتونن مال دنیا رو با خودشون ببرن،
نه خوشیهاشون رو. فقط کولهبار گـناه و حسرته که رو شونهی آدم میمونه.
مرگ چیز عجیبیه؛ همهی بیارزشهای دورت رو تو یه آن ارزشمند جلوه میده.
مجموعه داستان کوتاه ناقوس مرگ روایتی از قتل هایی هست که در مکان مختلف اتفاق میوفته. این مجموعه باری کسانی…
رمان هجده سالگی در مورد حس زیباترین نگاه انسانها به زندگی و دوران شکل گیری هویت است. این رمان در…
دانلود رمان رسوخ دل خلاصه: همه چیز از همون روز خاص شروع شد. روزی که مفروض به فراموشی بود. مجیر…
داستان کوتاه فلق داستان کوتاه فلق ویژه نگاه دانلود خلاصه: داستان روایتگر درددلهای زنی روستایی با خود و خدای خوده؛ زنی…
دانلود رمان یانار ویژه نگاه دانلود دانلود رمان یانار ویژه نگاه دانلود خلاصه: دخترانى که با هزار امید ازدواج مى…
رمان کوتاه از نسل ماهیها خلاصه:ماهی، مبتلا به لوسمیِ حاد*، به بیان خاطرات تلخ و شیرین زندگیاش میپردازد؛ از عاشقشدنش…
پرسش و پاسخ، نظر
خیلی تاثیر گذار بود یاد فیلم سنگسار ثریا افتادم البته اسمش دقیق یادم نیست ولی تک تک اون لحظه هارو با چشمم دیدم ..ولی از این متین ها و طاها هازیادن از این خدیجه ها بسیار.. نمیدونم شاید تو واقعیت اینطور نباشه ولی از امروز تمام تلاشم رو بر این میکنم که کسی رو قضاوت نکنم تا حداقل مثل اون آدمای روستا بی چشم و رو نباشم وتازه ادعای خدا پرستی هم بکنم