نام رمان : داستان کوتاه ویولن آتشین
نویسنده : غزل نارویی
ژانر : تخیلی
سطح رمان : معمولی
ویراستاران : ZrYan
تعداد صفحات کتاب : 32 پی دی اف
منبع تايپ رمان : انجمن نگاه دانلود
تعداد دانلود : 11,255
رمان ویولن آتشین یک رمان تخیلی در مورد دختریست که همه راه های پیشرفت را با تلاش بسیار طی میکند و زندگی خوبی دارد تا وقتی که نیروهای ماورایی باعث چالش زندگی وی میشودند.
رمان ویولن آتشین
خلاصه:
درمورد انسانی است که با تلاش و کوشش در راه هدفش قدم برمیدارد. این دخترک در دنیایی وجود
دارد که به دستور شاهزادهی آن… .
.
کلام نویسنده:
این داستان با تمام وجود تقدیم به بهترینم، پرنیا فخار، که زیباترین نام دنیا را دارد
و میدانم آیندهای روشن چشمانتظار اوست. فقط و فقط ویولن آتشین را برای او مینویسم و بس!
فقط و فقط برای او که هیچوقت محبتهایش فراموش نمیشود.
قسمتی از متن رمان ویولن آتشین :
بهطور ناگهان همهچیز دگرگون نشود و مردم راحتتر باشند؛ زیرا شاهزاده ادوارد انسانی بسیار سختگیر هستند و من معتقدم که از پس اجرای این قوانین، شهر وضعیت بهتری پیدا خواهد کرد.
شاهزاده ادوارد کمی مکث کرد و بعد با صدایی محکم، قوانین را خواند:
– طبق قوانین جدید شهر…
قلب آیسو بهشدت میتپید و رنگش پریده بود.
– تنها کسانی میتوانند این شغل محترم…
دندانهایش بههم میخورد و چیزی نمانده بود تا غش کند.
– جادوسینبودن را داشته باشند…
از کلمات بعدی که آن پسر بیاحساس قصد گفتنش را داشت، میتوانست بوی درد را استشمام کند.
– که فقط…
و او بر روی زمین افتاد. این «فقط» او را از پا درآورد. اشکهایش در چشمهای مشکیاش قلقل کردند و بعد پایین چکیدند.
– خون ارشد و ارزشمند شاه در بدن آنها جریان داشته باشد.
آیسو دیگر حرفهای ادوارد را نمیشنید. هنوز صحبتهای شاهزاده به اتمام نرسیده بود که آن دختر صبرش لبریز شد و داد کشید:
– دیگه تمومش کنید؛ واقعاً دیگه تحمل ندارم!
نگاهها همه بر روی او متمرکز شد. هقهق آیسو همهجا را فراگرفت.
– چرا شما با ما این کار رو میکنید؟ فکر میکنید چون…
ناگهان خانم لیزا آمد و از
روایت زندگی دختری از تبار ایل ترک زبان بزرگ قشقایی که درخانوادهای اصیلزاده به دنیا آمده و باید طبق اصالت خانوادگیاش رفتار کند. سنتهایی که زندگی این دختر را
رمان از تجریش تا راه آهن قصه ی تضاد ها ی دو قشر از جامعه است که هر دو زیر سقف آسمان و در یک شهر زندگی می کنند اما میان آنها فاصله بسیار است.
رمان عطر بارون،بوی سیب حکایت دختری است که پس از یک جدایی در تلاش برای مبارزه با مشکلات هست
این رمان در مورد صندوقچه ای هست که بعد از مادربزرگ به دست نوهاش می افتد و او حالا با اسراری مواجه هست که برایش دردسر درست میکنند
پایان نامه مقدونی توصیف زندگی که بخاطر افکار افراد قدم به مسیر اشتباهی گذاشته میشود
رمان مینو سپنتا انگره رمانی است با ژانر تخیلی در مورد سرزمین ارواح و نجات یکی از شخصیت های رمان از این سرزمین است
ممنون از رمان خوبتون
سلام شما غیر از این رمان چه رمان هایی رو نوشتید ؟
سلام از نظر من رمان جالبی نبود چون من اصلا نفهمیدم تو رمان چه اتفاقاتی افتاد می تونستی خیلی بهتر بنویسی.امیدوارم برای کارای بعدیت قوی ظاهر بشی
ممنون که وقتت رو گذاشتی خوندیش.
شرمندهام که نتونستم اونطور که باید بنویسم.
سعی میکنم جبران کنم خواننده جان
تشکر مجدد!
نویسنده عزیز خسته نباشید ایده جالبی برای داستان داشتید ای کاش ادامه دار تر بود و رمان میشد.اوایل داستان روند منظم تر بود ولی اخر داستان !!!! راستی بعد از اتش سوزی برادر دختره چی شد؟
سلام عزیزم دلم!
خیلی خیلی تشکر می کنم ازتون.
راست میگید؛ حق کاملا با شماست. راستش این رمان رو برای یکی از عزیزانم که تقریبا هنوز نوجوونه نوشته بودم و دوست داشتم هرچه سریع تر برای روز تولدش بهش بدم. برای همین شرمندتون شدم.
اگر دوسش داشتید خوشحال میشم داستان کوتاه های بعدیم رو هم دنبال کنید.
..
برادر دختر در آتش سوزی کشته شد… متاسفانه!
سلام نویسنده عزیز
به محض اومدن داستان شروع کردم به خوندن
قلم خوبی داری داستانتم به نسبت خودش جذابه
موفق باشی
سلام خواننده عزیز!
خیلی خیلی ممنونم ازتون
همچنین!
امیدوارم اگه ماجراهای اتفاق افتاده کمی سطح پایینه ببخشید.
قلمتون خوبه
به هر حال هیچ رمانی بی اشکال نیست ولی مهم اینه که سعی کنیم هر دفعه بهتر از قبل بنویسیم.
قلمت پایدار
متشکرم
نظرمنم با شما یکیه❤
ممنونم عزیزم.